تحولات خطرناک بلوچستان شرقی. 1

پیرمحمد ملازھی

تحولات خطرناک بلوچستان شرقی. 1

دربلوچستان شرقی تحت حاکمیت پاکستان سالها است که جنگی
نابرابربین ارتش پاکستان وسرمچاران بلوچ درسکوت رسانه ای درجریان
است.این جنگ دلایل تاریخی خاص خود را دارد که ریشه درسیاست
های تبعیض آمیز دولت مرکزی تحت تسلط اکثریت جمعیتی قومیت
پنجابی از یک طرف و واکنش جدائی طلبانه جریانهای ملی گرای بلوچ
دارد.اما این همه خشونتی را که در بلوچستان در جریان است به تمامی
توضیح نمیدهد. مشکل بلوچستان عمیق تر از آن چیزی است که در ظاهر
بنظر میرسد.بلوچستان به تنهائی 47 درصد خاک پاکستان را شامل
میشود واین در حالی است که کمترین جمعیت را درمقایسه با سایر
ایالت ها دارد.غنی ترین ذخایر زیر زمینی را دارد وروی کمربند این
ذخایرکره زمین قرار دارد. امری که مطامع منابع جهانی قدرت راتحریک
می کند.علاوه بر این ساحل طولانی دریای مکو ران وبندر استراتژیک
گوادر را به این موقعیت راهبردی ژئو اکنومیک بلوچستان اضافه
کنید.بنابراین بلوچستان با سه موقعیت راهبردی روبرو
است.ژئوپلتیک.،ژئواستراتژیک وژئواکونومیک بلوچستان پاکستان را
بشدت نگران رشد احساسات جدائی طلبانه کرده است.اما دریافتن پاسخ
مناسب دچار خطای استراتژیک شده است وبه غیر انسانی ترین شیوه
سرکوب روی آورده است سیاستی که تجربه تاریخی در همه مناطق
بحرانی جهان نا کار آمدی آنرا به اثبات رسانده است. البته سیاست
پاکستان تازگی ندارد واز فردای شکل گیری پاکستان مستقل از هند در
دستور کار قرار گرفت والحاق اجباری بلوچستان بر آیند همین سیاست
بود.با این درسال های اخیر ابعاد بسیار گسترده وخطرناک تر از گذشته
شده است ودر قالب کشتار هدفمند فعالان سیاسی نیروهای فکری در
قالب ترورهای کور ادم ربائی.قتل وانداختن اجساد قربانیان در جادها
(2) ……*

*تحولات خطرناک بلوچستان شرقی
سیاستی است که از طرف ارتش وای.اس ای درپیش گرفته شده
است.این سیاست جامعه بلوچ را در پاکستان در سه طیف متفاوت قرار
داده است
1…طیف جدائی طلب وقوم محور
2 …..طیف اسلام محور در قالب
…..اتحاد با ارتش در نگاه پان اسلامی
….. طیف بی تفاوت وعافیت طلب
3 ……..طیف هوادار پاکستان
هرچند تقسیم بندی دقیق نیست ودر درون هرطیف نگاه های گوناگون
وبعضا متضاد میتوان سراغ گرفت ولی به فهم مشکل بلوچستان شرقی
تا حدی کمک میکند.دراین راستا اتحاد جناح جهادی بلوچ که درکلیت
شبه قاره هند با جر یان جهادی پیوند یافته ودرکنار ارتش پاکستان قرار
گرفته است ابزاری مهم در دستان آ ژانس اطلاعات محرمانه ارتش
پاکستان در توجیه سر کوب است وخود در سرکوب دخالت دارد.این
سیاست پاکستان در کشمیر هند وافغانستان تجربه خود را به خوبی
نشان داده و فاجعه باری آن در قالب جنگهای نیابتی به اثبات رسیده
است.اکنون نوبت به بلوچستان رسیده است.این سیاست پاکستان هند را
به واکنش واداشت وبه لغو قانون خودمختاری وادغام آن درهند منتهی
شد وباعث باخت مشترک مردم کشمیر وپاکستان شد.درافغانستان هر
چند در ظاهر دست آوردی درقالب قدرت طلبی طالبان دارد ولی آیینده
خود پاکستان را با ابهام روبرو و آنرا بصورت کشوری و ر شکسته در
آورده است.ا کنون خود پاکستان درمعرض طالبانیزه شدن قرار گرفته
است.
ادامه دارد

….*
*ادامه بحث قبلی
(3)
سیاست اسلامیزه کردن پاکستان در زمان حکومت ژنرال ضیاالحق
تکمیل شد ودرتداوم خود بلوچستان شرقی را تحت تاثیر قرار
داد.دواتفاق مهم در فاصله سالهای1979 سال اشغال افغانستان بوسیله
ارتش شوری سابق وسال 2001 سال دخالت نظامی امریکا در افغانسان
وساقط کردن امارت اسلامی طالبان روی داد که مستقیما در ایالت
بلوچستان به تحولات جهت داد.
1 ……شکل گیری ائتلاف سه گانه آمریکا پاکستان وعربستان سعودی
علیه روس ها که برای تربیت جهادگران صدها مدرسه دینی دربلوچستان
وایالت خیبر پختونخواه تاسیس شد.
2 …..عقب نشینی طالبان واستقرار شورای کویته درمرکز ایالت
بلوچستان
این هردو تحول بلوچستان ملی گرای تاحدی سکولار را در معرض بر
داشتی از سلفیت قرار داد. ای اس ای پاکستان در هردو مقطع زمانی از
این تحول درجهت تضعیف ملی گرائی بلوچ استفاده ابزاری کرد .شکل
گیری وانتقال سپاه صحابه ولشکر جنگوی وایجاد شعب بلوچی آن پروژه
ارتش پاکستان برای کنترل جریان قوم محور با داعیه جدائی طلبی
بود.اما پیوند خوردن اسلامگراهای رادیکال بلوچ با القاعده نشان داد که
خود پاکستان هم در معرض خطر میتواند قرار گیرد چنین نیز شد
وبحران قومی در کویته که در قالب شیعی سنی صورت بندی شد وقوم
هزاره شیعه را هدف گرفت نتیجه اشتباه محاسباتی ا رتش بود .دخالت
شیخ خالد بلوچ ورمزی یوسف در حمله 11سپتامبر نیویورک پاکستان را
در جایگاه متهم حمایت از تروریسم نشاند وباعث فشار آمریکا شد.حتی
بعد دستگیری وتحویل شیخ خالد به وقتل رمزی یوسف تردیدهای آمریکا
بر طرف نشد.آمریکا از اهرم فشار بر پاکستان به کاهش کمک ها اکتفا
نکرد وبا دیدار چند سناتور با تعدای از بلوچ ها در واشنگتن وطرح
استقلال بلوچستان پیام روشنی به اسلام آباد مخابره کرد که بسرعت
گرفته شد.با این حال دربلوچستان سیاست اسلامیزه کردن با مخالفت
آمریکا روبرو نشد.پاکستان فرصت یافت جریان اسلامگرای رادیکال بلوچ
را درجهت کنترل جریان ملی گرای بلوچ بکار گیرد.عثمان کرد داوود
بادینی شفیق الرحمان رند وغلام فاروق از شناخته ترین بلوچ هائی
هستند که درشعبه بلوچی لشکر جنگوی فعال شدند.حزب دفاع مسلح به
رهبری شفیق الرحمان منگال و تنظیم دفاع ازجمله شناخته ترین جریان
های اسلامگراهستند که برای مقابله با گروهای ملی گرای جدائی طلب
سازماندی شدند.در شرایط کنونی برخی از ترور های هدفمند را
دربلوچستان به خصوص نیروهای فکری معترض وروز نامه نگاران
افشاگر را به این گروها نسبت میدهند.
جریان رادیکال بلوچی اسلامگرا خود را در مقابل جریان ملی گرا تعریف
میکند بویژه در مقابل چهار جریان اصلی مسلح که با ارتش وارد جنگ
مسلحانه شده اند جریان رادکال اسلامی آشکارا موضع گرفته است.
1 …..ارتش آزادی بخش بلوچ
2 ……ارتش جمهو ری خواه بلوچ
3 ……جبهه متحده آزادی بخش بلوچ
4 …….جبهه آزادی بخش بلوچ
اتفاق مهم دیگری در این فاصله ر بلوچستان شرقی روی داده است
تحولی است که در ساختار رهبری جریان ملی گرائی روی داده که آنهم
نتیجه سیاست های ارتش تصور شده است به این معنی که رهبری سنتی
سردارها در حال جابجائی است ونسل جدید تر وبا انگیزه تری ازطبقه
متوسط د ر حال طرح است که عمده تا تحصیل کردگان دانشگاهی
هستند.این طیف از رهبری ملی گرا اگر بتواند موقعیت خودرا تثبیت
کند از این ظرفیت برخوردار است که بحران عمیق تر فرهنگی وهویتی
بین بلوچ دربلوچستان واکثریت قومی پنجابی را پر رنگ کند اگر چنین
تحولی پیش بیاید ارتش پاکستان د ومین اشتباه استراتژیک خود را در
بلوچستان مرتکب شدا است که احتمالا در بلند مدت مشکلات جدی تری
از دوره رهبری جریان سرداری را دامن خواهد زد. چرا که طیف از ملی
گرایی در حال رشد است وکمتر انعطاف پذیر از رهبری ایلی سرداری ای
است که رهبران کارازماتیک خود نظیر عطاله خان مینگل خیربخش مری
و اکبرخان بگتی را ازدست داده است.
ادامه دارد

…*
*ادامه بحث بلوچستان شرقی
(4)
یک پرسش اساسی این است که چرا جریان ملیت گرای بلوچ دست به
سلاح برده است وعلنا خواهان تجزیه بلوچستان از پاکستان است. برای
فهم چرائی این حرکت بخصوص در شرایط کنونی از سال2007 به این
طرف که نقطه عطفی مهم بنظر میرسد.می باید قدری به عقب بر گشت
وتفاوت نگاه بلوچ ودولت مرکزی پاکستان را درنظر گرفت.چنانکه می
دانید در سال 1947 که استعمار انگلیس بر شبه قاره هند پایان یافت
ودو کشور هند وپاکستان شکل گرفتند خان یار احمد خان کلات
در.بلوچستان در 15 آگوست 1947 اعلام استقلال کرد وخود محمدعلی
جناح آنرا تایید کرد.دومجلس علیا وسفلای شکل گرفت وبیانیه استقلال
را تصویب کرد .اما جناح رهبر استقلال پاکستان درمارس 1948 دستور
اشغال نظامی بلوچستان را صادر کرد وارتش در15 آوریل1948
بلوچستان را اشغال وخان کلات ومقامات دولت ونمایندگان دومجلس را
توقیف وزندانی کرد وقراردادالحاق بلوچستان به پاکستان را تحمیل
کرد.بنابراین 8 ماه حکومت مستقل بلوچ وجود داشته است.ادعای
جدائی طالبان قوم محور بلوچ نقض معاهده از طرف پاکستان است. اما
این همه مشکل نیست درشرایط کنونی چند موضوع تعیین کننده تر
بوجود آمده است.از جمله
1 …….سیاست تغییر بافت جمعیتی بلوچستان بویژه در گوادر به کمک
چین وسلب مالکیت بلوچ بسود مهاجرین از پنجاب
2 ……..استخراج منابع زیر زمینی بلوچستان وانتقال منابع به سرمایه
داران پنجابی استخراج گاز سوئی بلوچسان وانتقال به سند وپنجاب
ومحروم کردن بلوچستان از آن
3…….نادیده گرفتن فرهنگ وزبان بلوچی وعدم تدریس آن در مدارس
4 ……تلاش سازمان یافته در سلب وتضعیف هویت قومی بلوچ
5 …… تلاش سازمان یافته در عقب نگاه داشتن بلوچستان وعدم
سرمایه گذری در آن وافزایش روز افزون فاصله اقتصادی ورفاهی
بلوچستان با سایر ایالت ها
6 ……پائین باقی مادن استانداردهای بهداشتی وسلامت
7…….توصل دولت مرکزی به خشونت نظامی و… و…… و…
درمجموع از نگاه جریانهای مسلح بلوچ رفتار دولت مرکزی پاکستان
دربلوچستان با مردم بلوچ تحقیر آمیز و تبعیض آمیز تصور می شود واز
آنجائی که تمامی راه های مسلمت آمیز احقاق حقوق مساوی بلوچ با
پنجابی مسدود وهر مطالبه حق طلبانه پاسخ نظامی می یابد راهی جز
دست به سلاح بردن باقی نمی ماند.
البته دولت اسدلال خود را دارد وجنبش مسلحانه راتحریک هند برای
تجزیه پاکستان وتضعیف آن ارزیابی می کند وجریان قوم محور بلوچ را
مانع توسعه بلوچستان می داند.بویژه در گوادر که چین در آنجا مشغول
عملیاتی کردن پروژه های بسیار بزرگ است که در سالهای آتی میتواند
گوادر را بصورت یک مگاپورت دربیاورد.
بنابراین مشاهده می کنید تفاوت در نگاه دو طرف جنگ جاری در
بلوچستان شرقی تا چه اندازه عمیق است.برهمین مبنا وتضاد منافع
واهداف دو طرف است که سرمچاران بلوچ خود را نیروی رهائی بخش
میدانند ودولت پاکستان آنهارا تروریست میداند.دیگران اگر هوادار دولت
باشند ملی گراهای بلوچ را تروریست واگر هوادار بلوچ باشند آنهارا آون
گارد آزادی بخش تلقی میکنند.
ادامه دارد
*ادامه*
*بازی بزرگ جدید….*
(5)
واقع بینانه نخواهد بود اگر آنچه را که در بلوچستان شرقی در جریات
است صرفا درارتباط با سیاست های ارتش پاکستان وسازمانهای جدائی
طلب بلوچ محدود فرض کنیم .مو ضوع پیچیده تر از این است.رقابت
منابع جهانی ومنطقه ای قدرت بخشی از مشکل است.بلوچستان بخشی
از جغرافیای وسیعی است که بازی بزرگ جدید بر سر آن در گرفته
است.این جغرافیااز آسیای مرکزی شروع ایالت ترکستان شرقی یا ایالت
سین کیانگ چین را شامل ودر تداوم خود کشورهای افغانستان ایران
وپاکستان را دربر می گیرد. بلوچستان در مرکز این معادله رقابت آمیز
است.علت آن است که بازی تا اقیانوس هند کشیده میشود وبلوچستان
1500 کیلومتر ساحل آنرا دراختیار دارد.مرکز ثقل این پروژه دو بندر
گوادر وچابهار هستند که قرار است ازدوجهت بازی بزرگ را عملیاتی
کنند.
1…….تبدیل شدن به پایانه انرژی دو حوزه انرژی خزر وخلیج فارس در
قالب.
……. خط لوله انرژی تاپی خزر
…….خط لوله گاز صلح ایران پاکستان وهند
……. خط لوله بستردر یای عمان گودر وعمان بمبئی
2….تبدیل شدن به پایانه تجارت وترانزیت کالا.
گوادر مگا پورت آینده چیزی مشابه هنگ کنگ برای چین مد نظر است که
از دو مسیر دریا رشته موروارید وخشکی بزرگراه قره قروم خط ریلی
ولوله نفت وگاز چین را به گوادر وصل کند.پروژه یک جاده یک کمر بند
که قرار است از طریق گوادر یک شاخه آن بگذرد حدود 60 کشور آسیا
آفریقا واروپا راشامل شود.این پروژه قرار است تکلیف قدرت مسلط
جهانی در قرن 21 را رقم بزند چین در حال صعود ویا آمریکای در حال
نزول قدرت هژمون قرن 21 خواهند بوددعوی اصلی است.
دو واژه که این روزه بر سر زبانها است رقابت های چین وآمریکا را به
درستی توضیح میدهند.ایندیا پاسفیک که آمریکا به کمک هند در حال
محاصره چین ومتوقف کردن پیشروی اش به طرف کسب قدرت اول
جهانی قرن 21 است وپاسفیک ایندیای مد نظر چین که محاصره
رابشکند وپاکستان را انتخاب کرده است.دراین رقابت یار گیریها شروع
شده است چین می خواهد پاکستان افغانستان 5کشور آسیای مرکزی و
ایران وارد مدار توسعه نفوذ خود ودر مقابل هند وآمریکا در پروژه یک
جاده یک کمربند دریائی وخشکی نماید. بلوچستان حلقه اتصال است
چین به اقیانوس هند آسیای مرکزی به اقیانوس هند خایج فارس
ومجموعه آنها به قاره آفریقا ودرنهایت اروپا.
ازاین رو است که بلوچستان در قرن 21 بخشی از مناقشه وبازی بزرگ
جدید در موقعیت راهبردی جدیدی قرار گرفته است.اگر این موضوع
بدرستی درک نشود .تحولات بلوچستان شرقی ملموس نخواهدشد.آنچه
که بلوچ نیاز دارد به آن حد اقل فکر کند جایگاهش در این معادله
پیچیده است . بلوچ چه به درک درست وبه موقعی در این معادله برسد
یا نرسد .چه بخواهد وچه نخواهد شرایط رقابت قدر ت های جهانی از
انزوایش بیرون خواهد کشید ودر متن تحولات قرار خواهد داد. بقول
مشهور دیر و زود دارد ولی سوخت وسوز ندارد جبر زمانه است.
بر این اساس آنچه در بلوچستان شرقی در جریان است لازم میشود که
جدا از دولت وجریانهای استقلال طلب مسلح در نظر گرفته شود. حد
اقل به عنوان یک احتمال بلوچ مجبور است به آن فکر کند.
ادامه دارد
*ادامہ۔۔۔۔۔*
(6)
…نه دوستان بحث خوش بینی وبد بینی نیست در این که همه نشانه
ها حکایت از این دارند که چین طی سی تا چهل سال آینده قدرت برتر
جهانی خواهد شد. دربین همه اگاهان وحدت نظر وجود دارد،اما این که
آمریکا و جهان غرب بسادگی عقب نشینی کند وبرتری چین را هضم کند
جای بحث دارد .در آمریکا دو نگاه در این باره وجود دارد یک نگاه
مشارکت جویانه با چین ودیگری نگاه سخت افزاری درحد توقف نظامی
چین از طریق محبور کردن در ورود به پروژه ای نظیر جنگ ستارگان
ریگان که شوروی را ازدرون با فروپاشی روبرو کرد. طرح محاصره چین
ازشرق در اتحاد آمریکا ژاپن استرالیا تایوان کره جنوبی وزلاند نو واز
جنوب هند وغرب افغانستان وشمال مغولستان..بعد مجبور کردن چین به
ورود زودهنگام به مسابقه تسلیحاتی هزینه بر درفضا وهدایت سرمایه
به بخش نظامی وکاهش قدرت تهاجم کالائی چین دربازارهای مصرف
جهانی. وبعد تحمیل فروپاشی چین ازدرون.اما حواس چین جمع است
وبسادگی تسلیم پروژه ای که ابتکارش در دست دیگران است نخواهد
شد.اما ما کجا کاریم .
با عرض پوزش در این بازی ما جای چندان روشنی نداریم.اما این را
نباید بدین معنا فرض کرد که هیچ جایگاهی وجود ندارد .مثلی بلوچی
هست که میگوید مدگ پانچری شانیت. چه بسا رقابت قدرت ها منافعی
ایجاد کند.این یک برداشت شخصی است ومن هیچ فکتی در تائیید یا رد
آن دراختیار ندارم.ببینید بلوچستان درمیانه دو کشور پاکستان وایران
قرار دارد که اولی در مدار نفوذ چین قرار گرفته ولی با نظامی تقریبا
ورشکسته درهمه زمینه ها منهای ارتش روربرو است .آینده اش نا معلوم
است ولی آمریکا نمی تواند روی آن حساب کند واگر قرار باشد افغانستان
بخشی ازپرو ژه مهار چین باشد پاکستان قابل اعتماد نیست.تضاد ایران
وآمریکا هم درظاهر به زودی ها قابل حل سیاسی نیست بنابراین از این
طریق هم آمریکا نمی تواند با افغانستان دسترسی قابل اعتمادی داشته
باش .پرسش این است آیا بلوچستان مستقل میتواند گزینه سوم باشد
.بعضی هاچنین باوری دارند. اما لازمه آن فروپاشی قدرت ملی در منطقه
است.اولویت آمریکا دست یابی مجدد به ایران در یک معامله سیاسی
است. ونه تحمیل فرو پاشی ملی.بااین حال از نگاه آمریکا پاکستان
متحد چین هدف دست یافتی تری است .ژنرالی برای کودتا میتوان یافت
که پروژه چین را متوقف کند. کودتای ژنرال ضیاالحق در ست زمانی
صورت گرفت که ذوالفقار علی بوتو داشت گوادر رابه شوری میداد که
پایگاه بزند.پایگاه کنارک در همین راستا قرار بودنفوذ روس هارا سد کند
واز تنگه هرمز حفاظت کند.طبق برداشتی رقابت روسیه وآمریکا در
ساحل مکوران سه قربانی داشت ذوافقار علی بوتو درپاکستان سردار
داودخان در افغانستان وشاه ایران. تحولات درپیش رو درمنطقه هر چند
کاملا روشن نیست ولی حکایت از پروژه های جدیدی دارد.طالبان در
حال بازگشت به قدرت در معامله در دوحه به افغنستان هستند.جریان
رادیکالیسم اسلامی جهادگران مومن وبا اراده قوی که چه بکشند وچه
کشته شوند جای شان از قبل در بهشت رزو شده است دراختیار دارد که
میتوانند کل معادلات چین بی خدا را در سین کیانگ بر هم بزنند .به مفاد
توافق خلییل زاد وملا برادر دقت کنید طالبان متعهد شده اند افغانستان
محل به خطر انداختن منافع آمریکا ومتحدانش نشود ولی نگفته که که
رقبای بی دین روسی وچینی را هم شامل بشود.قدرت منطقه در حال
طالبانیزه شدن است .بلوچستان مستعد ترین مکان ونامزد پیوستن به
چنین روندی است .پرسش این است آیا بلوچستان سهم طالبان نیست
.از کجا معلوم.گزینه سوم را نه سرمچاران ملی گرای که تفکر جهادی
طالبانی میتواند عملیاتی کندوپرو ژه چین در یک جاده یک کمر بند را
لااقل برای دهه های باقی مانده قرن21در بلوچستان متوقف کند.معامله
قرن در خاور میانه عربی بخشی از همین پروژه است. وچه بسا که
جابجائی هایی در ساختار قدرت برخی از کشور چه دوست وچه دشمن
را اجتناب نا پذیر سازد.اتفاقاتی در راه هست اما کسی نمی داند چگونه
وکی وبا دستان چه جریانهائی عملیاتی خواهند شد .بازی شطرنج است
.بالاخره یکی باید ببرد ویکی ببازد. برنده وبازنده در وسط معرکه
شناخته نمی شوند .هردو حریفان قدری هستند .چین قدرت روز افزون
در تمامی شاخص های قدرت سنتی ومدرن اما آمریکا قدرت اول
تکنولوژیک ونظامی است. جنگ سرد جدید وبلوک بندی قدرت جهانی در
راه است یارگیری ها تازه آغاز شده است باید صبر کرد ودید که چه
کشوری در کجای این معادله قرار خواهد گرفت.ومهم تر چه کشوری به
موقع درک نمی کند ودر ذهینت توهم آمیز باقی می ماند وفرو می پاشد
وچه ملتی سر بر می اورد. روس ها وپوتین کارکشته ک گ ب را هم
فراموش نکنید. آنچه مسلم است قدرت های هسته ای درگیر جنگ نمی
شوند اما در جنگ های نیابتی با هم حساب های خود را تصفیه خواهند
کرد فعلا چنین است تاکی چنین خواهد بود خدای داند وبس.
*ادامه بحث بلوچستان شرقی….*
(7)
اشاره شد که ملی گرایان بلوچ در پاکستان شرقی بهر دلیلی دست به
سلاح برده اند .ارتش پاکستان هم در حمایت از پروژه یک جاده یک کمر
بند چین 25 هزار نیروی زبده خود را وارد بلوچستان کرده وکم سابقه
ترین کشتار خوشونت آمیز را براه انداخته است.جنگی کاملا نابرابر بین
بلوچ ودولت مرکزی در گرفته است وبه نوبه خود جامعه را دچار تشتت
وچند دستگی کرده است.دراین بین قربانیان اصلی مردم بی دفاع
هستند.درچنین فضایی است که این پرسش مطرح میشود که آیا قیام
مسلحانه ناسیونا لیست های بلوچ به نتیجه می رسد وهزینه وفایده آن
هم خوانی دارد یانه.برای این که تصویر واقع بینانه تری بدست آوریم
لازم است بین دو واژه حق وامکان نوعی تفکیک قایل شویم چرا حق
طلبی معطوف به سود زیان نیست.حق است که وقتی ضایع میشود باید
مطالبه شود واز آنجا که دولت وارتش پاکستان همه راه های مطالبه گری
مسالمت آمیز را مسدود کرده به باور ناسیونالیست های بلوچ راهی جز
توسل به سلاح باقی نمانده است.بعید است که سازمان های مسلح بلوچ
ندانند که توازن قدرت کاملا بسود ارتش پاکستان است.با این حال آنها
وارد جنگ مسلحانه شده اند وخطرات آنرا بدرستی می دانند وخود را
سرمچار از این رو آگانه نامیده اند.پیروزی درچشم انداز قابل رویتی
وجود ندارد ولی ناامید ی مطلق هم وجود ندارد.بنظر میرسد روی سه
تحول احتمالی تمرکز شده ودست به سلاح برده شده است.1 ……آگاهی
تدریجی جامعه بلوچ ودرک سیاست های دولت وارتش پاکستان که
با واجدادیش
ّ
آشکارا تحقیر آمیزوتبعیض آمیز است وبلوچ رادرسرزمین آ
به تبعه درجه دوم تنزل داده است وعقب نگاه داشته است.
2 ……شریط منطقه ای که پاکستان در ان قرار گرفته وراه حل برای
برون رفت از آن ندارد ازجمله رقابت های راهبردی اش با هند
3 ……شرایط بین ملل که پاکستان را مهد جریان رادیکال اسلامی
جهادی میداند
4 …….سلاح های هسته ونگرانی دنیا که
بدست جهادی نیافتند.
ادامه دارد
*ادامه بحث پاکستان شرقی…*
(8)
بحران وجنگ در بلوچستان بین ارتش پاکستان ومردم بلوچ تازگی ندارد.
در گذشته در مقاطع حساس روی داده است بدون آنکه سر انجامی بسود
یکی از طرف ها داشته باشد واین جای تعجب است که یکی از مجهز
ترین ارتش های منطقه تاکنون نتوانسته یک جریان قومی اقلیت را
تحت تسلط کامل دربیاورد.ازمیان برخوردهای بلوچ وارتش پاکستان غیر
از برخوردهای اولیه سال 1948 که برتری نظامی بدلیل نیرو وتجهیزات
باقی مانده دوره استعمار انگلیس بسود ارتش بود وبلوچ ها تقریبا در
موضع ضعف قطعی بودند وطبعا نتوانستند از خود مقاومت چندانی
نشان دهند ولی درهمان زمان بلوچ روی محاسبه سود وزیان وتوازن ویا
عدم توازن قدرت حرکت مسلحانه نکرد . بلکه حق خود را پایمال شده
حس کرد ودست به مقامت زد. خان یار احمد خان تسلیم شد ولی
برادرش عبد الکریم خان دست به سلاح برد ومقامت کرد .جنبش شکست
خورد وعبد الکریم خان دستگیر ودرزندان در گذشت.اما سنتی را
درمبارزه بوجود آورد که ماهیت حق طلبانه داشت این سنت امروز هم در
جنبش بلوچ ساری وجاری است واین که توازن قدرت بسود ارتش است
مانع حق طلبی نیست.درجنبش سال 1973 عینا همین سنت قابل ردیابی
است.توازن قدرت حتی فاصله بیشتری از قبل دارد ولی جنبش بلوچ
شکل میگیرد .بویژه آنکه ارتش شاهی ایران نیز به کمک ارتش پاکستان
می رود و30 فروند هلیکوپتر کبرای خود را با زبده ترین خلبانان را به
بلوچستان اعزام میکند.در این جنگ هم انگیزه حق طلبی است ومعطوف
به سود وزیان نیست.برمبنای همین سنت است که دور جدید جنگ
مسلحانه آغاز وتاکنون ادامه یافته است.با این تفاوت که خشونت ابعاد
گسترده تر وپیچیده تری پیدا کرده وهردو طرف با انگیزه تر شده اند
بدین معنا که ارتش پاکستان فکر می کند اصل بقای پاکستان مطرح است
وبلوچ ها هم بقای خود را به عنوان یک قوم در معرض خطر یافته
است.علت نحوه رفتار حکومت در بلوچستان است.رفتاری که عینی ترین
نمونه ان در گوادر است که بلو چ تقریبا بطور کامل نادیده گرفته شده
وبسرعت ترکیب جمعیت بسود نیروی پنجابی با دادن امتیاز زمین
مسکن وفرصت های کاری وتجاری به عنوان همکار چین در حال تغییر
است وحتی از بکار گیری بلوچ در سطح کار گر ساده استفاده نمی
شود.تعداد نیروی انسانی چینی وپنجابی آنقدر است که نیازی به نیروی
بومی حس نمی شود.در استخراج معادن بلوچستا ن عینا همین سیاست
درپیش گرفته شده است ودر یک کلام میشود گفت توسعه بدون بلوچ
مد نظر است.در چنین شرایطی بلوچ دست به سلاح برده است وهزینه
سنگین میدهد اما سرکوب بنظر نمی رسد موثر باشد ممکن است موقتا
فضای ملتهب را آرام کند ولی راه حل قطعی بدست نخواهد داد اما این
خطر را در بر دارد که پاکستان خود را در معرض معامله قدرت های
رقیب قرا دهد وبازی را ببازد.
از قضا پاکستان تجربه بنگال را دارد زمانی باخت وپاکستان شرقی را از
دست داد که ارتش در اوج قدرت بود. اما ارزیابی درستی از شرایط
نداشت .درک نکرد که بنگالی هویت خود را در خطر حس می کند ودست
به مقاومت خواهد زد.هند هم فرصت را مساعد دید واز بنگالی ها
حمایت کرد.بلوچ در بلوچستان شرقی امروز هویت خودرا در خطر حس
می کند . این احتمال منتفی نیست که پاکستان نه در حال حاضر بلکه در
بلند مدت تر با شرایط مشابهی روبرو شود.پاکستان بدلیل تسلط نگاه
نظامیگری نتوانسته است بصورت یک ملت واحد در بیاید.چند پارگی
قومی اش نقطه ضعف اصلی است.اگر این واقعیت را بدرستی درک
نکند دیر یازود با فرو پاشی ملی روبرو خواهد شد .هند در انتظار چنین
روزی است .رهبران استقلال پاکستان نظیر محمد علی جناح که فورمول
دوملت را بر مبنای مذهب اختراع وآنرا باسیاست انگلیس هماهنگ کردند
واسلام رادر مقابل هندو قرار دادند تا تجزیه هند را به دوکشور هند
وپاکستان عملی سازند هیچ فکر نمی کردند که ادغام ملت های متفاوت
با سابقه تاریخی فرهنگ وزبانی متفاوت را ذیل اسلام نمی توان ملتی
یکپارچا کرد. تسلط یک قومیت به لحاظ برتری جمعیتی در کشوری چند
قومی وچند ملیتی دربلند مدت واگرائی هارا تقویت وهمگرائی هارا
تضعیف می کند واتفاقی است که درپاکستان در حال وقوع است.بلو
چستان شرقی درحال واگرائی است وبا قدرت برتر نظامی میشود آنرا
موقتا سرکوب کرد ولی نمیتوان دل مردم را بدست آوردوملتی یکپارچه
و واحد ساخت.
ادامه دارد
*ادامه بحث بلو چستان شرقی….*
(9)
این بحث که بلوچستان به واگرائی قابل توجهی نسبت به پاکستان
رسیده است تقریبا روشن است. اما این که همه نیروهای قومی بلوچ راه
حل را در تجزیه بلوچستان بدانند شواهد موجود آنرا تایید نمی کنند.به
نظر میرسد تنوع دیدگاه قابل توجهی وجود داشته باشد. لااقل سه
دیدگاه را میتوان برجسته تر دید.
1 …….دیدگاه ناسیونالیستی جدائی طلب.
2……..دیگاه پان اسلامیست وحدت طلب جهان اسلامی
3 ……دیدگاه خود مختاری طلب درون پاکستان.
دیدگاه ناسیو نالیستی جدائی طلب نتیجه عملکردسرکوب گرایاینه
ارتش ونادیده گرفتن حقوق اقتصادی سیاسی وفرهنگی بلوچ است.این
نگاه هرچند که از 1947 وشکل گیری پاکستان وجود داشته است.ولی تا
سالهای اخیر وجه غالب نبوده است. خود مختاری در چارچوب پاکستان
هوادارا ن بیشتری داشته است.با گذشت زمان وناتوانی دولت مرکزی
درتامین عدالت اجتماعی وتوزیع عادلانه امکانات اقتصادی کشور
وتشدید شکاف های اجتماعی ناشی از توسعه نا متوازن کشور تشدید
فقر بلوچ ها وسلب مالکیت زمین حد اقل در سه منطقه
الف ..گوادر که مرغوب ترین زمین ها را به نظامیان اختصاص داد
وبزرگترین زمین خواری را در ساحل مکوران راه انداخت.
ب… منطقه سوئی که تقریبا همه زمین ها به تاسیات شرکت گاز واگذار
شد ومردم مححلی خلع ید شدند.
ج….. منطقه کولو که محل زندگی قبیله مری است که تجربه جنگ
مسلحانه را دارد در این جا نیز به بهانه تاسیس پادگان نظامی مساعد
ترین زمینها از صاحبان شان گرفته وبه ارتش واگذار شده است
ومعیشت مردم متکی به مالداری تحت فشار قرار گرفته است.این
سیاست باعث نارضایتی بلوچ شده وچون راه قانونی برای احقاق حق
مسدود شده گرایش ناسیونالیستی جدائی خواه تقویت شده است.
ادامه دارد
*….ادامہ۔۔۔*
(10)

دیدگاه ناسیونالیستی جدائی طلب

.دیدگاه ناسیونالیستی جدائی طلبانه ابتدا در میان سردارهای قبایل
مقبولیت یافت. علت احتمالی آن است که ذهنیت قدرت در آنها از قبل
وجود داشته است ودولت آنرا به چالش می کشیده است.اما با گذشت
زمان بخش های دیگر جامعه را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال
سردارهای بزرگ قبایل هم در مقاطعی خود مختاری را ترجیح می داده
اند ولی مایل نبوده اند که با حفظ موقعیت خود در واحدی فدرال با
مرکزیت قدرت مرتبط باشند تنها زمانی دست به سلاح برده اند که راه
دیگری وجود نداشته است. از میان 28 سردار صاحب نفوذ قلیله ای تنها
سه سردار عطاله خان مینگل،اگبر خان بگتی وخیر بخش مری زمانی که
ازهمکاری با دولت نا امید شده اند دست به سلاح برده اند.شیر محمد
مری که ناسیونالیستی چپ گرا بود استثنا است ولی در راس ایل مری
نبوده است. سردار ها رقابت های درونی خودرا داشته وکمتر بهم اعتماد
می کرده اند. به همین دلیل مقاومت آنها درقالب قبایل جدا صورت می
گرفته است.اکبر خان بگتی در مقطع حساس تاریخی سقوط دولت
محلی میر غوث بخش بیزنجو وعطااله خان مینگل درسال 1973 حاضر
به همکاری با دولت شد ودولت هوادار پاکستان در بلوچستان را بر عهده
گرفت که با انتقادات زیادی هم روبرو شد.اما ژنرال های قدرتمند ارتش
به حداقل درخواست هایش برای اختصاص 5 درصد در آمد گاز سوئی
به عمران منطقه رضایت ندادند واومجبور شد برای اعتبار خود سلاح
بدست گیرد وقبیله بگتی وارد جنگ شد و در بمباران مخفی گاهش به
دستور مستقیم ارتشبد مشرف جانش را ازدست داد. سردارن بلوچ
احزاب قومی خود را نیز تشکیل داده ودرهیچ کدام از مرامنامه ها
اشکارا از استقلال بلو چستان صحبت نکرده اند وهدف اصلی
خودمختاری درنظامی فدرالی درپاکستان را بر جسته کرده اند .حتی میر
غوث بخش بیزنجو حزب ملی پاکستان را ایجاد کرد که جربی سراسری
پاکستانی بود ونه حزبی خاص بلوچ.این حزب خواستار خودمختا ری
بلوچستان بود ونه استقلال آن.اتهامی که دولت ذوافقار بوتو به او زد
وحکومت ایالتی منحل وا و را به زندان انداخت بیشتر خواست شاه
ایران بود.کشف 300قبَضه سلاح در سفارت عراق که صدام حسین برای
جبهه آزادی بخش بلوچستان ایران فرستاده بود هیچ ربطی به دولت
ایالتی میر غوث بخش نداشت ودر پاسخ به حمایت شاه از جنبش ملا
مصطفی بارزانی درکردستان عراق بود .عطاله خان مینگل پس از
شکست در جنگ که به لندن رفته بود درآنجا جبه مشترک بلوچ سند
وپشتون را مطرح کرد که خواستار یک کنفدراسیون درون پاکستان وبا
دولت مرکزی با قدرت محدودتر وتوزیع قدرت در ایالات شده بود.
تنها شخصیت سرداری که اشکارا صحبت از استقلال بلوچستان میزند
ودولت در تبعید تشکیل داده است سلیمان خان از خاندان خان کلات
است که شخصیتی دمکرات وخواهان مبارزه مدنی وبردن شکایت به
سازمان ملل است.حتی سازمان دانشجوئی چپ گرا o.s.b هدف خود را
رفع تبعیض سیاسی فرهنگی واقتصادی اعلام کرده استo.s.b در
دانشگاه کویته از طبقه متوسط بر خاست وبرای دمکراسی درپاکستان
چند ملیتی مبارزه می کند ونه استقلال کامل ازپاکسنان.هرچند که درون
آن جبهه بندی هائی قابل ردیابی است ولی وجه غالب درآن خودمختاری
طلبی است
2……دیدگاه پان اسلامیست وحدت طلب جهان اسلامی..
علمای دینی بلوچ در این طیف قرار میگیرند ودر درون خود به دو گروه
تقسیم میشوند
…… گروه رادیکال مرتبط با جریان جهادی
……گروه میانه رو
اکثریت علمای دینی بلوچ در گروه میانه روجای میگیرند ولی هردو گروه
هوادار پاکستان وبا خودمختاری وتجزیه میانه ای ندارند . آنها پاکستان
را اسلامی ودراتحاد با جهان اسلام ودنیای عرب می پسندند وورکنار
ارتش توصیف شده اند هرچند که این تصور مطلق نیست.ولی در هرحال
تعبیر دولت وارتش از جنلش بلوچ را که آنرا چپ میداند پذیرفته
اند.بنابراین علمای دینی بلوچ به لحاظ ایدیول ّوژیک در کنار دولت
پاکستان قرار دارند.
3……دیدگاه خود مختاری طلب
قبلا اشاره شد که ایده خود مختاری در بلوچ های پاکستان تقریبا
عمومیت دارد ولی ارتش پاکستان روایت خود را دارد بدین معنا که دو
اتهام را برای تسهیل شرایط سرکوب آن مطرح میکند.
……. چپ بودن ایدیو لوژیک
……. وابستگی به هند وآمریکا
منتها واقعیت آن است که چپ ایدیو لوژیک در معنای مصطلح دوران
جنگ سردی آن از زمینه واقعی ور جامعه بلوچ در کلیت آن برخودار
نیست بلوچ دربلوچستان شرقی ملی گرا هست اما چپ ایدیولو ژیک
بسیار محدود ودرسطح چند نخبه فکری نظیر شیر محمد مری خلاصه
میشود. تازه نیروهای عملیاتی شیر محمد مری نیز مسلمان بودند ونماز
جماعت شان در اردوگاه ها برقرار بود.
وابستگی به هند هم ازاعتبار بالائی برخوردار نیست هرچند که هند
انگیزه کافی برای مقابله به مثل در ازای حمایت ای.اس.ای از سازمانهای
جهادی نظیر لشکر طیبه .جیش محمد وحزب المجاهدین دارد که در
کشمیر علیه هند وبه قصد تجزیه کشمیر از هند وارد جنگ مسلحانه شده
اند.با این حال هند محاسبات خود را دارد هم چنانکه چنبش بلوچ هم
محاسبات خود را دارد ولی اگر هم هند خواهان تجزیه بلوچستان از
پاکستان باشد درپرو ژه بلند مدت تری انرا پی خواهد گرفت۔۔۔۔
۔۔ادامہ دارد۔۔

*(ادامه بحث بلوچستان شرقی)*
(11)
*
*��۔۔۔۔۔استاد پیرمحمد ملازھی
با توجه به مسائلی که مطرح شد، اکنون جا دارد این پرسش مهم را
مطرح کنیم که:
*بالاخره تکلیف چیست؟وسرنوشت بلوچستان در آینده چگونه رقم
خواهد خورد؟….*
برای درک روشن تر موضوع لازم است که پاکستان را به عنوان یک کشور
مهم وداشتن ِجغرافیای طبیعی ژئواستراتژیک در همسایگی دو قدرت
هسته ای ونوظهور رقیب یعنی چین وهندوستان وبه عنوان یک قدرت
هسته ای تنها در جهان اسلام در نظر بگیریم، تا تصویر واقع بینانه تری از
تحولات احتمالی ومحاسبه ای که سازمانهای ملی گرای بلوچ میتوانند
روی آن احتمالا حساب بازکنند بدست آوریم.
شک نباید داشت ارتش پاکستان یکی از قدرتمند ترین ارتش های منطقه
است اما این ارتش برای جنگ با هند تربیت شده است ودر ساختار
خودش برای جنگ داخلی ضعف های جدی دارد.
این که در بلوچستان به نوعی جنگ غیر متعارف وحتی نیابتی متوصل
میشود بی ارتباط با همین ساختار ارتش نیست….
تازه در جنگ با هند در گذشته همواره شکست خورده ویا حداکثر تا آتش
بس ودخالت جهانی دوام آورده است.اما همین ارتش از توان بالائی در
داخل برخوردار است ودر این هیچ تردیدی نیست….
بنابراین *جنبش ملی گرای بلوچ روی چه چیزی حساب می کند و دست
به سلاح برده است؟*
بنظر من چند عنصر کلیدی وجود دارد که روی آنها میتوان حساب کرد.۔۔
پاکستان در سه سطح با مشکل راهبردی روبرو است وبه تنهائی قادر به
حل آنها نیست:
*1 ……سطح داخلی؛؛*
*..ناتوانی در سازماندهی یک ملت واحد در* *کشوری چند ملیتی با
فرهنگ ها؛؛ زبانها وذهنیت های تاریخی نا هم ساز باهم۔۔۔۔*
…..اقتصادی بسیار *ضعیف ونیازمند صدقه از عربستان وآمریکا وسایر
….*
منابع خارجی
….. ناتوان در توزیع *عادلانه امکانات وتسلط ارتش بر منابع محدود در
آمد ملی کشور*
*2 ……سطح منطقه ای*
رقابت نابرابر باهند ومساله کشمیر….
مسئله خط مرزی دیوراند ومشکل با افغانستان.ادعای ارضی افغانستان
بر بیش از 50 در صد خاک پاکستان در ایالت های بلوچستان خیبر
پختونخواه وهفت منطقه قبیله ای….
*
*3….درسطح بین المللی
تغییر سیاست آمریکا در شبه قاره هند وگرایش به هند وتضعیف جایگاه
پاکستان که در دوره جنگ سرد داشت.
…….. دور نمای ناروشن اتحاد با چین وتشدید رقابت های آمریکا وچین
بر سر تسلط ونفوذ درپاکستان…
.
*مجموعه این گونه مسایل پاکستان را همواره در بی ثباتی سیاسی ودر
معرض معامله قدرت ها قرا میدهد که از آن دربازی قدرت به عنوان
کارت بهره گیرند….*
..بنابراین در بلند مدت والبته نه کوتاه مدت *فروپاشی ساختار قدرت
در پاکستان همواره محتمل خواهد بود*؛؛ چرا که:
پاکستان درمسائل داخلی به همان نسبت حل مسائل منطقه ای وبین
المللی اش با مشکل روبرو است.
براین اساس قابل تصور است که ژنرال های با تجربه ارتش پاکستان در
* وپذیرش
موقعیت های حساس که بین پذیرش *اضمحلال قدرت ملی
*تغییر در ساختار قدرت وتوزیع عادلانه تر قدرت و ثروت*؛؛ درنظام
فدرالی قرار گیرند… دومی را انتخاب کنند.
ملی گرائی بلوچ درهمان حال که روی چنین تحولی میتواند حساب کند،
گزینه های دیگر را نیزدر نظر دارد.
*آینده بلوچستان در کلیت آن مطرح میشود ونخبگان
درچنین فضائی
قومی وکنشگران* در آن احتمالا در چهار جهت سمت گیری خواهند
داشت:
*1 ……..مرکز گراها*
*2 …….فدرال گراها*
*3 …….اسلام گراها*
*4 ……..استقلال طلبان*
*مرکز گراهای بلوچ* در هر سه بخش بلوچستان تقریبا یکسان فکر
وجهت گیری دارند. درپاکستان روی حسن نیت قدرت حزبی سراسری
وشراکت درقدرت وبهره وری از مزایا ی سیاسی منزلت اجتماعی وحقوق
برابر در روندی عادی حساب باز کرده اند.
این طیف قدرت ایالتی را حق خود دانسته وسهم مناسب خود را در
قدرت ملی مطالبه می کنند.ساختار قدرت به رغم ضعف های جدی این
طیف را ناامید نکرده است.
بلوچ در سطح رئیس جمهور اقای لغاری وزرداری ارتقای موقعیت داشته
اند؛؛؛.وزیر زن هم خانم زبیده جلال از همین طیف است.
ازشخصیت های برجسته این طیف میتوان سردار دوداخان زهری را نام
برد که تا آخر در کنار دولت های سیاسی ونظانی پاکستان ایستاد وبا
ژنرال ضیائ الحق بسیار نزدیک بود.
*فدرال گراها* کف خواسته های خود را در چار چوب قانون موجود
دست یافتنی میدانند ولی در ذهنیت خودشان بدنبال حد اکثری کردن
مطالبات درسطح فدرالی کامل ودر مرحله بالاتر کنفدرال هستند،
دولت مرکزی تنها به امور عمومی تر نظیر ارتش ملی، پول ملی
وسیاست خارجی بسنده کند وقدرت بین ایالت های ملی توزیع عادلانه
ای بیابد.۔۔
*اسلام گراها* پاکستان را بخشی از جهان اسلام می خواهند که در
نهایت نقش خود را در خلافت اسلامی بتواند ایفا کند .
فورمول رسیدن به خلافت اسلامی روشن است وهیچ ابهامی در آن
نیست. جهاد فی سبیل اله وتمام. جهاد تکلیف هر مسلمان است،
ومعطوف به نتیجه نیست .
تعطیل بردار هم نیست وهر نسلی به تکلیف شرعی خود عمل می
کند.پاداش هم اخروی است.
*اما استقلال طلبان بلوچ* وضع بغرنج تری دارند…
درنگاهی تاریخی این طیف از کنشگران بلوچ در دوره مبارزات استقلال
طلبانه هند در دهلی بوسیله عبدالعزیز کرد ویارانش بعد از کنگره لاهور
در سالهای اول دهه سی میلادی احتمالا1932 م.شکل گرفت.
دو اقدام آنها ماندگار شد:
*1……طراحی پرچم بلوچستان مستقل* که سه رنگ داشت ودر گوشه
چپ آن سه ستاره به نشانی سه بخش بلوچستان که در مرزبندی گلد
اسمیت در سه واحد سیاسی قرار گرفته بودند…
و هم اکنون پرچم مورد علاقه ملی گراهای بلوچ است.
*2 …….تهیه نقشه دقیق بلوچستان* همان است که نیویورک تایمز
درسال 1948 چاپ کرد وماندگار شد.
جالب توجه است که این نقشه بسیار دقیق است وتمامی مناطق بلوچ
نشین در جغرافیای بلوچستان را همانطوری که حالا هم هست نشان
میدهد ومهم تر این که مناط ِق حاشیه ای را که بلوچ وغیر بلوچ در آن
حضور مشترک دارند با خطوط حاشور زده مشخص کرده است.۔۔
دومین حرکت استقلال طلبان بلوچ *اعلام استقلال نا کام خان کلات
ودو مجلس سنا وملی است که درسال 1947 اعلام شد وبا ورود ارتش
پاکستان خاتمه یافت…*
*سومین حرکت استقلال طلبان بلوچ* را میر سلیمان خان ومیر آزادخان
سکرتر جنرال دولت در تبعیدبلوچستانB.O.G ..پیگیری می کند وبیشتر
از طریق
سیاسی وبین المللی امید به تحقق آن دارد….
برداشت شخصی من این است که دربین *کنشگران ونخبگان قومی مرکز
گراها از سایر نیروها با موقعیت دشوار تری روبرو هستند..*
بدین معنی که از طرف ملی گراها با اتهام وابستگی به قدرت های حاکم
درجغرافیای کشوری روبرو هستند ودر حاکمیت های ملی در ایران
پاکستان وافغانستان با اتهام وابستگی قومی نمی توانند یک شهروند با
حقوق برابر تلقی شوند. شرایطی که آنهارا بین وفاداری ملی شان و
وفاداری قومی شان معلق نگاه داشته است وتاکنون نتوانسته اند تعادلی
بوجود بیاورند.—-
به گمان من خروج از این بن بست فکری به *نحوه نگاه حاکمیت ها
بستگی دارد ولی اتهام خیانت از هردو طرف پاداش بلا تکلیفی است.*
درنگاهی کلی تر اگر بخواهیم *آینده بلوچستان را* در کشاکش تحولات
داخلی کشورها وکشاکش تحولات منطقه ای ودرکشاکش رقابت های در
حال شکل گیری منابع جهانی قدرت در نظر بگیریم چند سناریو قابل
طرح است…..
*ادامه دارد…….*

بلوچستان شرقی.. *سناریوهای محتمل*
(12)
پیرمحمد ملازھی
دراین باره که بلوچستان درکلیت جغرافیای طبیعی وانسانی اش با چه
آینده ای روبرو است؛با ابهامات جدی روبرو می باشد ونمی توان وحدت
نظری سراغ گرفت.
بنابراین هر اظهار نظری را باید بر داشت شخصی وبا ضریب احتمال
خطا وبا احتیاط تلقی کرد
با در نظر گرفتن این امر من نظر شخصی خودم را در قالب چند سناریو
محتمل مطرح می کنم.
*1 ……ادامه وضع موجود:*
در این سناریو بلوچستان در *سه کشور* می باید آینده خود را در
چارچوب *وحدت ملی وارضی کشوری که در آن قرار دارد ودرچارچوب
قوانین ،مقدورات و مقررات همان کشور ترسیم کند وبا ملت غالب کنار
آید.*
این ایده مطلوب حاکمیت ها ومر کز گراهای بلوچ است.
این طیف هرگونه حرکت در جهت ملی گرائی قومی را به ضرر بلوچ در
چارچوب وحدت ملی ارزیابی می کند….
درنگاه این طیف بلوچ در: *افغانسان ملیت افغانی دارد ودر ایران ایرانی
ودر پاکستان پاکستانی است* وباید درهمان حال که با این واقعیت کنار
می آید حقوق سیاسی مذهبی فرهنگی اقتصادی واجتماعی خود را
درکنار سایر هموطنانش
وبصورت مسالمت جویانه پی گیری کند ….
در این نگاه مخالفت با این واقعیت راه بجائی نمی برد واساسا نباید به
ذهن کسی بیاید؛ منتها حقیقت این است که این برداشت مطلق نیست
واین طیف در *مقاطعی که انتظاراتش با مانع قدرت حاکم برخورد
میکند نوعی تمایل به ملی گرائی قومی نشان میدهد*
به این معنی که نحوه برخورد حاکمیت ها با انتظارات بلوچ جایگاه اورا
مشخص می کند ولو آنکه در ظاهر خیلی روشن نتوان آنرا دید.درعین
حال این طیف هم در مقابل ادغام کامل در *جامعه اکثریت از خود بی
میلی نشان میدهد وحفظ زبان وفرهنگ قومی اش را خواستار است.*
تاکید این طیف بر هویت قومی اش عامل بی اعتمادی حاکمیت ها است
وآنرا نشانه ای از عدم وفاداری کامل به هویت ملی یکپارچه ساز میدانند.
درهرحال این طیف را میتوان بین وفاداری ملی وقومی اش در نوسان
فرض کرد که بطور کامل به هیچ یک تعلق خاطر نمی یابد.
بہ اصطلاح عامیانه از این جا رانده واز آنجا مانده وضعیت این طیف را
بهتر توضیح میدهد.۔۔۔
*2 …….سناریوی محتمل دوم*
(ساخت فدرالی قدرت حاکم. … )
هوا داران این طیف از بلوچ را:
*روشنفکران وتحصیل کردگان دانشگاهی عمده تا از طبقه متوسط
تشکیل میدهند.*
البته این گرایش را ملی گراهای واقع بین تر که شرایط داخلی وساخت
تمرکزای قدرت های حاکم رادر نظر دارند ؛؛.بیشتر از دیگران نشان
میدهند …
تفاوت هائی هم در ایران وپاکستان با افغانستان وجود دارد،
ساخت قدرت در *پاکستان قانونا فدرالی است* اما این فدرالی کامل
نیست ورضایت بخش؛ تصور نشده است،.
*درایران تاکنون مجال طرح نیافته است وقدرت قطع نظر از
ایدیولوژیک بودنش تمر کز گرا ودر بخش های راستگرا تر ادغام گرا
است.*
در *افغانستان* هم تکلیف بدلیل جنگ قدرت چهل سال گذشته روشن
نیست وبین *تمرکز گراها درقدرت ملی وفدرال گراهابحث ساختار
قدرت ملی درجریان است.*
بلوچ افغانستانی در این مباحث درکنار فدرال گراها قرار می گیرد.
دربلوچستان شرقی در قلمروی پاکستان فدرالیست ها برای کامل کردن
قانون فدرال مبارزه مدنی میکنند.
*3 …….سناریو سوم ..به ملی گراهای استقلال طلب تعلق دارد.*…
این طیف که در پا کستان دست به سلاح برده است هر راه حل دیگری را
وقت
تلف کردن تصور میکند.وبراین باوراست که ساختار نظامی قدرت
درپاکستان با زدوبندی که با منابع جهانی ومنطقه ای قدرت دارد.،تحت
هیچ شرایطی تن به احقاق حقوق ملی بلوچ نمی دهد وباید از طریق
مبارزه مسلحانه مجبورش کرد.
*مطلوب این طیف تجزیه بلوچستان از پاکستان وتشکیل دولت ملی
بلوچ است.*
این طیف برداشتی تاحدی آرمانگرایانه دارد وبسود وزیان وعملی بودن
یانبودن آن فکر خاصی در این مقطع زمانی ندارد…
اصل حفظ آرمان استقلال طلبی تا مساعد شدن شرایط داخلی منطقه
ای وجهانی است.
اما اگر بخواهیم در نگاهی واقع گرایانه تر واز نگاهی عمل گرا به سه
سناریو مطرح دراین بحث توجه کنیم:
*شرایط بلوچستان شرقی ودرقلمروی ملی پاکستان در مرکز تحولات
آتی قابل تصور است.*
ساختار قدرت ناشی از *ترکیب قومی وشکنندگی آن اجازه ادغام کامل
ایالت های قومی چهارگانه را نمیدهد*..
گذشته از این بحث قومیت پنجم مهاجرین هم درکراچی وحید ر آباد
جدی است.
بنابراین پاکستان گزینه ای جز *تکمیل نظام فدرالی ورفع نواقص آن
پیش رو ندارد.* گزینه دیگر تجزیه قومی وتکرار تجربه پاکستان شرقی
وجدائی بنگلادش است.پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار پاکستان همین
است.
منتها پاکستان قدرتمند نظامی وصاحب سلاح هسته ای را نمی توان در
شرایط آسیب پذیر تجزیه قرار داد.مگر آنکه با تهاجم خارجی ازناحیه
هند ودر اتحاد با آمریکا.یا اسرائیل که نگران سلاح های هسته ای
پاکستان است روبرو شود. قابل تصور است که سلاح هسته ای پاکستان
به بهانه این که بدست جریان رادیکال جهادی نیافتند در دستور کار
پنهانی هند اسرائیل وآمریکا قرار داشته باشد .۔۔۔
*ادامه دارد…..*

ادمه بحث بلوچستان شرقی…

*دوخطای استراتژیک درپاکستان*
(13)
پیر محمد ملازھی
بنظر میرسد که ژنرال های ارتش پاکستان به رغم تجربیات بالا دو خطای
راهبردی داشته اند:
*1 ……ورود در یک جنگ نیابتی درکشمیر علیه هند ودرافغانستان علیه
دولت های مرکزی این کشور…*
*2 ……بهره گیری ابزاری از جریان رادیکال اسلامی درهند
وافغانستان….*
این سیاست درکوتاه مدت وحتی میان مدت کارائی محدود در هند
ونامحدود تر درافغانستان داشته ولی تضمینی برای توفیق آن در بلند
مدت؛ وجود ندارد….
این دوخطای راهبردی پاکستان رادر مقاطع حساس زمانی در معرض
فروپاشی قدرت ملی قرار میدهد .
تجزیه پاکستان شرقی به کمک هند یکی از مقاطع حساس تاریخی
وپاسخ حساب شده ودقیق هند به سیاست جنگ نیابتی پاکستان در
کشمیر بود.
اگر پاکستان این خطای راهبردی خود را به موقع درک نکند فرصت
انتقام گیری برای هند ممکن است پیش بیاید .
پاکستان در این خصوص درک روشنی ندارد وبدرستی نمی داند که هند
چه برنامه ای دارد .
همین قدر میداند که اساسا هند تجزیه شبه قاره وتاسیس پاکستان را
هضم نکرده است. امانمیداند هند برای جبران این نقیصه تحمیل شده
چگونه رفتار خواهد کرد.
تصور میشود سیاست راهبردی هند درقبال پاکستان تضعیف تدریجی
ومداوم وزمینه سازی تجزیه قومی وارضی اش باشد ،هندبا واحد
سیاسی کوچکتر مناسبات دوستانه برقرار میکند ولی در جهت ادغام آنها
در قلمروی ملی حرکت نخواهد کرد.
چنین امری را مغایر با توازن قومی قدرت بین مسلمانان وهندو مذهب ها
ارزیابی میکند. *بنابراین تجزیه پاکستان مطلوب هند است اما ادغام
واحد های جدید مسلمان به هند نا مطلوب وباعث قدرت گرفتن
مسلمانان خواهد بود.*
(خطای راهبردی دوم):
*خطای دوِم ژنرال های ارتش پاکستان توصل به ابزار اسلام سیاسی
افراطی جهاد باور است.۔۔*
این درست که تفکر جهادی مدتی پاکستان را در موضع قدرت هم درهند
وبیشتر از آن در افغانستان قرار داده است اما این هم موقتی است ودر
بلند مدت *خود پاکستان را در معرض اسلامیزه کردن قدرت ملی قرار
میدهد ونظام سکولار آنرا با چالش جدی روبرو خواهد کرد .*
نشانه هائی از سیر مداوم تحولات درچنین مسیری به تدریج درحال
ظهورکردن هستند.
*جریان جهادی قدرت طلب است پاکستان را امارتی اسلامی وبخشی از
خلافت شرقی وخراسان بزرگ می خواهد نه یک کشور وابسطه به آمریکا
یاچین….*
این واقعیت در پاکستان بدرستی فهم نشده ولی درهند ،آمریکا ،و
اسرائیل بدرستی درک شده است .
*بحث خلع سلاح هسته ای پاکستان مطرح وهدف مشترک هند اسرائیل
وآمریکا است.۔۔۔*
این هدف تا زمانی که پاکستان صاحب قدرت است عملی نیست.
تحولات منطقه در جنوب آسیا وخاورمیاته بسود *پاکستان رقم نمی
خورد* و بسود *ایران هم نیست…*
به نظر میرسد پاکستان به تدریج حمایت آمریکا واعراب خاورمیانه را از
دست بدهد.
چین وروسیه واحتمالا ایران تنها گزینه محتمل پاکستان خواهند بود.
اما این گزینه پاکستان رادر مرکز رقابت قدرت ها بویژه چین وآمریکا
قرار خواهد داد وبر دامنه آسیب پذیری هایش خواهد افزود…
*در مجموع هند برنده این روند است…*
از طرف دیگر افغانستان هم با قدرت گرفتن طالبان روبرو است که هر
چند متحد پاکستان هستند اما دیدگاه های ایدیولوژیک ومکتبی خاص
خود
رادارند.
*طالبانیزه کردن قدرت هدف مشترک طالبان افغانستان وتحریک طالبان
پاکستان با منشا مشترک قومی پشتونی است.*
بویژه اگر آمریکا وطالبان در قطر معامله پنهانی کرده باشند که بعید هم
نیست.؛؛؛
در آنصورت ترکیب اسلام جهادی طالبان وقومیت پشتون پاکستان را با
مشکلات بیشتری روبرو خواهد کرد.مگر آنکه گفته شود پاکستان خود
بخشی از بازی طالبانیزه کردن قدرت درافغانستان است.
اگر چنین باشد *ایران بازنده آن خواهد بود وتشدید رقابت های
ایدیولوژیک صورت بندی شده شیعی سنی را در منطقه باید در انتظار
نشست….*
*ادامه دارد۔۔۔۔۔*

(ادامه بحث بلوچستان شرقی)

*چرا خلع سلاح هسته ای پاکستان هدف مشترک هند اسرائیل وآمریکا
است؟؟؟*
(14)
پیر محمد ملازھی
دراین واقعیت که سلاح هسته ای پاکستان سلاح استراتژیک وبازدارنده
حمله احتمالی به پاکستان است،هیچ جای تردید نیست.
*بلکه تردیدهای جدی
اما مشکل تنها وجود سلاح هسته ای نیست،،
بوجود آمده در اراده کار برد آن از طرف ژنرال های ارتش پاکستان
است…*
این باور در هند و آمریکا قوی است که در هرجنگی احتمالی اگر پاکستان
درآستانه شکست قطعی قرار گیرد بطور حتم *از سلاح بازدارنده هسته
ای استفاده خواهد کرد .*
این باور در بحران گارگیل که هند وپاکستان در آستانه جنگ چهارم خود
قرار گرفتند بیش از هر زمان دیگری روشن شد.
ژنرال های ارتش پاکستان واقعا آمده استفاده از سلاح هسته ای شده
بودند.
این را هم دستگاه امنیتی هند رصد کرده بودوهم موساد اسرائیل وهم
سی ای ا امریکا….
درست به همین دلیل بود که آمریکا بسرعت وارد میانجیگری شد وبه
بحران گارگیل پایان داد.؛؛
البته خیلی هم نیاز به کارهای اطلاعاتی پیچیده جاسوسی نبود ارتشبد
پرویز مشرف خود بصراحت در تلویزیون گفته بود که: *آماده استفاده از
سلاح هسته ای هست وشکست دیگری را تحمل نخواهد کرد.*
احتمالا در پی این گونه برداشت ها بود که اسرائیل از هند خواست که:
*یادر عملیاتی مشترک تاسیسات هسته ای پاکستان را نابود سازند یا
هند درکشمیر تحت کنترل خود پایگاهی در اختیار نیروی هوائی اسرائیل
قرار دهد که خود به تنهائی وارد عمل شود.*
اما هند محاسبات دقیق تری داشت و در آن مقطع زمانی ضرورتی برای
چنین اقدامی نمی دید.
شرایط در حال حاضر در حال تغییر است و *اتحاد آمریکا هند واسرائیل
با ورود عنصر عربی در حال تکمیل شدن است.*
*محمد بن سلمان ولیعهد جاه طلب عربستان سعودی* در نگاهی
راهبردی *هند را در معامله ای سود آور شریک میکند…*
تامین *انرژی هنددربلند مدت* در ازای تامین آب شرب خاور میانه
خشک از طریق احداث خط لوله نفت وگاز ازبستر دریا از *عمان تا
بمبئی وخط لوله آب از هند به طرف اعراب حوزه خلیج فارس*؛.پروژه
ای که از *حمایت آمریکا برخوردار وایران وپاکستان هر دو دور زده
خواهند شد.۔۔۔*
*(پرسش این است که بلوچستان در کجای این معادله قرار میگیرد؟؟؟)*
یافتن پاسخی با ضریب اطمینان قابل قبول؛؛ دشوار است.
با این حال بصورت مقدماتی میتوان نگاه هند را در این باره دید….!
*تصور هند از بلوچستان تلقی نقطه ضعف اصلی ساختار قدرت متزلزل
پاکستان ونداشتن برنامه سیاسی برای حل معقول وعادلانه آن است
تصوری که خیلی بیراه نیست.۔۔*
با گذشت زمان مشکل بلوچستان پیچیده ترو تفکر واگرایانه بدلیل حضور
پر رنگ نگاه نظامی برای عملیاتی کردن پرو ژه سی پک ویک جاده یک
کمربند چین در بلوچستان در حال تشدید مداوم است.
اگر این پروژه با *پیوستن ایران در قالب عنوان شده پیمان 25 ساله با
*
چین تکمیل شود ،
آنگاه قابل فهم خواهد شد که بلوچستان در مرکز رقابت ها قرار گیرد.
هند وآمریکا در *اتحادی استراتژیک برای مهار چین* از یک طرف به
*بلوچستان متمایل خواهند شد وازطرف دیگرتضعیف پاکستان که تا
حالا هدف هند بوده…*
…از این به بعد به هدف مشترک آمریکا وهند تبدیل خواهد شد.
پاکستان اگر بتواند بطور کامل به بلوک قدرت در حال ظهور شرق
بپیوندد حتما با فشار مشترک *هندوآمریکا روبرو خواهد شد..*
یکی از جاهائی که مستعد برای اعمال فشار بر پاکستان است:
*بلوچستان درگیر جنگ هویتی بلوچی است که بدلایل نادیده گرفتن؛؛
درحال رشد؛ در قالب ناسیو نالیسم جدائی طلب است….*
البته الزاما این را نباید به معنای حمایت از آرمان ملی بلوچ دانست..
اعمال فشار بر پاکستان از طرف آمریکا تا زمانی قابل تصور است که این
کشور درحرکت به طرف چین وفاصله گرفتن؛؛ از سر ناچاری با آمریکا
است اگر بهر دلیلی تحولی در پاکستان شکل بگیرد؛ که تمایل به بازگشت
به غرب داشته باشد واز چین فاصله بگیرد یا حتی تمایل به ایجاد تعادل
درمناسبات خارجی داشته باشد؛؛ *احتمالا از علاقه آمریکا به بلوچستان
کاسته خواهد شد.* امادر هند چنین نخواهد بود…
*هند خواهان کوچک سازی پاکستان در یک نگاه راهبردی؛؛؛ همواره به
بلوچستان به عنوان پاشنه آشیل پاکستان نظر خواهد داشت…*
باتوجه به آنچه که مطرح شد ودرنگاهی مقدماتی از سه سناریوی مطرح
شدہ میتوان یک جمع بندی کلی بدست آورد۔۔۔۔
*ادامه دارد…..*
*
*ادامه بحث بلوچستان شرقی
(15)
پیرمحمد ملازھی
اشاره کردیم که سه سناریوی محتمل درارتباط با بلوچستان میتواند
مطرح شود:
*1 ……ادامه وضع موجود که مرکز گراهای بلوچ آنرا مد نظر دارند….*
*2 ….. هواداران ساخت فدرالی قدرت….*
*3….ملی گرایی استقلال طلب….*
دراین باره که این سه سناریو کدام یک در موضع غالب در خواهد آمد
واقعیت آن است که به عوامل: *درونی ،منطقه ای وبین المللی متفاوتی
بستگی دارد*
بنابر این از هرگونه ذهنیت گرائی باید پرهیز کرد تا به قضاوتی واقعی تر
دست یافت.
به عبارت روشن تر امکان تحقق یا عدم تحقق هرکدام از سناریوهای سه
گانه مذکور را می باید در *پرتو واقعیت ها ومنافع متضاد بازیگران
درنظر گرفت.*
در چنین نگاهی ادامه وضع موجود وتناسب *بلوچ با حاکمیت ها
دررایران،پاکستان* *وافغانستان محتمل ترین سناریو ومطلوب حاکمیت
های مرکزی* *لااقل در کوتاه مدت ومیان مدت خواهد* *بود..*
۔۔۔ولی در بلند مدت با چالش روبرو است.
علت آن است که حاکمیت ها نگاه ومنافع ملی خودرا دارند ومطلوب
نهائی یکپارچه سازی درراستای تقویت مبانی آنچه که از آن بنام *وحدت
ملی وارضی یاد میشوددرنظر گرفته میشود.*
منتها مشکل این است که در این هدف گذاری *همه طیف های بلوچ
شامل نمی شوند..*
تضاد منافع بوجود می آید ….
تبعیض سیاسی اقتصادی وفرهنگی بازدارنده تشدید مَیشود ،،،.
*اتفاقی که در پاکستان افتاده واحتمال تکرار آن در ایران هم منتفی
نیست.*
دراین سناریو نگاه *نظامی کنترل کننده* در حاکمیت ها ارجح پنداشته
میشود و *نگاه توسعه در حاشیه قابلیت طرح دارد….*
سناریو دوم وراه حل فدرالی در پاکستان به تجربه گذاشته شده ولی
نواقص زیادی دارد،، ونتوانسته است *مشکل بلوچ رادر چارچوب مصالح
ملی پاکستان حل کند وبه نوبه خود واگرائی بخشی از جامعه بلوچ را
تاحد جدائی طلبی درپی داشته است.*
در *ایران* اساسا ذهنیت تمرکز قدرت، اجازه طرح فدرالی که هیچ،،،،
*حتی توزیع محدود قدرت کنترل شده درچارچوب قانون شوراهای
اسلامی را درسطح کشوری نمیدهد…*
در دوره سلطنت همین ذهنیت قانون انجمن های شهر وروستارا به
شکست کشاند .
*جامعه
دریک کلام *بحث فدرالی ضدملی تصور شده* وبخش اصلی
فارس آنرا توطعه خارجی ومقدمه تجزیه کشور در قالب خیانت ملی
ارزیابی میکند…*
در افغانستان برداشت نسبتا متعادل تری درحال شکل گیری است
والترناتیوی در مقابل تجزیه ارضی پشتونستان – خراسان دارد؛ مطرح
میشود….
اما *بلوچ در بین چهار قومیت مطرح در طرح فدرال قومی ذیل قومیت
پشتون؛؛ تعریف میشود.*
بر این اساس سناریوی فدرالی در ایران منتفی وشانس طرح در شرایط
موجود را ندارد .
درپاکستان گزینه ای است که در مقابل رشد *ناسیونالیز م قومی جدائی
طلب مطرح میشود….*
وراه حل پذیرفتنی تر است مشروط بر آنکه اصل قدرت مرکزی را با
چالش روبرو نکند.
اما سناریو سوم از دوسناریوی دیگر چالش بر انگیز تر وحساس تر است
ودرکوتاه مدت امکان تحقق آن ضعیف وبا مخالفت جدی حاکمیت ها در
ایران وپاکستان روبرو است و *دوکشور را درکنار یکدیگر وهمکاری
نظامی وامنیتی قرار میدهد….*
البته در افغانستان محاسبات دیگری وجود دارد که تاحدی متفاوت از
نگاه ایرانی وپاکستانی است ولی خالی از منفعت طلبی ملی افغانی
نیست.
از آنجا که این بحث *مهم وحساسیت بر انگیز ودر ارتباط با تمامیت
ارضی کشور هاست* نیاز هست که باتامل بیشتری به آن توجه شود تا
تصویر واقع بینانه تری بشود ارئه کرد.
در این رابطه نیاز به تحلیل عناصر دخیل لااقل از سه نگاِه:
*الف….. موقعیت راهبردی جدید بلوچستان؛ (بحری وبری دلایل آن… )*
*ب….. رقابت وبلوک بندی های جدید در کل منطقه فراتر از
بلوچستان…*
*ج…. ابزار تحقق ویا موانع تحقق سناریو استقلا طلبی دربلوچستان را
می باید درنظر گرفت.۔۔۔*
*ادامه دارد……*
*
*ادامه بحث بلوچستان شرقی

(16)
پیر محمد ملازھی
بلوچستان در کلیت جغرافیای طبیعی اش *از دو بخش بری وبحری یا
دریای مکران وپسکرانه های آن شامل مکران وسرحد تشکیل شده
است.۔۔۔*
این هردو بخش در قرن جاری 21 با موقعیت ژئو پلیتیک ارتقا یافته ای
روبرو هستند.
دودلیل اصلی وجود دارد:
*1 …….مسیر ترانزیت کالاهای تجاری…*
*2 ……مسیر ترانزیت انرژی از دو حوزه خلیج فارس ودریای خزر….*
درارتباط باموقعیت اتصال دهنده گی بلوچستان میتوان گفت :
جنوب وشرق آسیا ازطریق بلوچستان میتوانند با خاورمینه عربی وقاره
آفریقا اتصال یابند .
جنوب آسیا به آسیای مرکزی وافغانستان میتوانند درارتباط تجاری قرار
گیرند..
درحال حاضر چندین پروژه در دست اقدام هست که موئید چنین
برداشتی است،،.
مهمترین این پروژه هارا میتوان چنین در نظر گرفت:
1* -خط ترانزیت کاشغر- گوادر*
2* -خط ترانزیت چابهار به افغانستان وآسیای مرکزی …*
3* -خط ترانزیت شمال جنوب وتوافق سه جانبه ایران ،هند وروسیه.۔۔۔۔
*
…خط دریائی موسوم به رشته مروارید.
ازنقطه نظر ترانزیت انرژی جغرافیای بلوچستان حالت اتصال دهندگی
انرژی خزر وخایج فارس را به شبهه قاره هند وجنوب شرق آسیا را
دارد.
پروژه های دردست اقدام در این باره عبارتند از:
*خط لوله گاز صلح بین ایران، هند و پاکستان واحتملا چین….*
*…خط لوله تاپی گاز ترکمنستان به پاکستان وهند که بعد از افغانستان
وارد بلوچستان میشود.*
*……. پروژه برق کاسا هزار وانتقال برق از تاجیکستان به پاکستان
ازطریق افغانستان وایالت بلوچستان عبور خواهد کرد.*
*……. پروژه درمرحله امکان سنجی خط لوله انرژی عمان –بمبئ وعمان
گوادر…*
همه این پروژها از ساحل مکران ویا بخش خشکی بلوچستان عبور
میکنند.
*همین موقعیت راهبردی بلوچستان در قرن 21 است که آنرا در مرکز
رقابت قدرت های جهانی آمریکا چین وروسیه از یک طرف ومنطقه ای
هند وپاکستان قرار میدهد……*
*ادامه دارد……*
*
*ادامه بحث بلوچستان شرقی

(17)
پیرمحمد لازھی
درکنار رقابت های بین المللی آمریکا چین وروسیه ورقابت های منطقه ای
هند وپاکستان یک رقابت دیگری با ماهیت ایدیولوژیک وصورت بندی
شده شیعی –سنی بین ایران وعربستان سعودی دربلوچستان درجریان
است.
این رقابت هابدلیل انتقال آن از رقابت سیاسی به رقابت ایدیولوژیک
پیجده تر شده است.
،.این درحالی است
*رقابت سیاسی قابل مذاکره وراه حل سیاسی است*
که *رقابت ایدیولوژیک معمولا از قابلیت اندکی برای مذاکره وراه حل
سیاسی برخوردار میشود….*
البته واقعیت سومی وجود دارد که درکنار موقعیت راهبردی درحال
ارتقای بلوچستان درقرن 21 می باید به آن توجه کرد وآن ذخایر کانی در
بلوچستان است.
این ذخایر در دو بخش نفت وگاز ومعادن مس وطلا از اهمیت بالائی بر
خوردار است.
*رقابت برای دست یابی به ذخایر کانی درهردوبخش شرقی وغربی
بلوچستان قابل تصور است .*
چین وآمریکا مستقیم وغیر مستقیم وارد رقابت شده اند.با این حال
واقعیت این است که اطلاعات دقیق انتشار یافته در موردذخایر کانی
بلوچستان اندک است وچنین بنظر میرسد که تمایلی برای اطلاع رسانی
وجود ندارد…
*این که چرا میزان وامکانات واقعی ذخایر کانی بلوچستان در ابهام
نگاهداشته میشود ممکن است دلایل متفاوتی وجود داشتا باشد ولی
درنگاه ناسیونالیستی بلوچ امری تصادفی تلقی نشده است وآنرا بخشی
از سیاست عقب نگاه داشتن وتقویت ذهنیت بی حاصلی منطقه ونداشتن
امکانات مادی تسهیل کننده توسعه در بلوچستان ارزیابی کرده اند.*
تاکید روی محرومیت طبیعی در جغرافیای سخت وباکمترین نزولات
آسمانی به گونه است که تقریبا این باور درذهنت ها ی کلیشه ای تثبیت
شده است ودولت ها باور دارند که بلوچستان را تنها از طریق:
*هزینه از درآمدهای ملی ودر اقتصادی؛ شبه صدقه ای میتوان اداره کرد
که باری است بردوش دولت های مرکزی در ایران وپاکستان.*
بلوچ ها باید شکر گذار همین اقتصاد صدقه ای باشند….
*اما درنگاه ملی گراهای بلوچ این تصور عامدانه تبلیغ شده است تا از
رشد ملی گرائی جدائی طلب وافزایش انتظارت بلوچ جلوگیری شود.*
وجود ابهام در منابع کانی که د ر جریان اعلام رسمی کشف بزرگترین
ذخایر نفت وگازدرساحل مکران در شمال گوادر ونزدیکی مرز ایران
بوسیله شرکت نفتی آکسون موبیل واعلام اولیه آن به اضافه وجود
ذخایر هیدرات گازی که مقامات پاکستانی از آن بنام مواد ناشناخته یاد
کردند وبعدتکذیب آن موئید چنین برداشتی در نگاه ملی گرائی بلوچ
تصور شده است.
به هنگام اعلان کشف این ذخایر میزان ذخایر نفت وگاز همسان ذخایر
کویت بر آورد شده است.
جالب توجه است که شرکت حفاری نفت ایران نیز در *سواحل ایرانی
مکران به ذخایری دست یافته که آنرا معادل تمامی ذخایر نفت گاز ایران
میدانند.*
این در حالی است که چین وآمریکا درحال رقابت برای دست یابی به
منابع نفت وگاز بلوچستان علاه بر ذخایر مس وطلا وسایر ذخایر کانی
وزیر زمینی هستند.
شرکت های چینی مس منطقه چاغی در نزدیکی مرز ایران را طبق
قراردادی پس از خلع ید دو شرکت استرالیائی وکانادائی بدست آورده
اند.
شرکت چینی ام.سی.سی..یک قرارداد 15 ساله با پاکستان امضا کرده
است ومشغول اکتشاف واستخراج مس سیندک است وارتش پاکستان
برای حفاظت کار شناسان چینی نیرو مرزی خود بنام اف .سی .را
درهمین منطقه مستقر کرده است. دربر آوردهای مقدماتی میزان ذخایر
مس این منطقه در سطح پنجمین ذخیره مس شناخته شده در جهان به
ارزش تقریبی 131 میلیارد دلارتخمین زده شده است.
بعضی آگاهان سطح ذخایر این منطقه را معادل مس شیلی در آمریکای
لانین میدانند که عظیم ترین دخیره شناخته شده در جهان است وباعث
کودتای ژنرال پینوشه علیه دولت چپگرای سالوادر آلنده شد که باشوروی
ها نزدیک شده بود واحتمال ملی شدن مس وخلع ید شرکت های
آمریکائی وجود داشت.
در عین حال شرکت چین ام.سی .سی ادامه ذخیره مس چاغی به
بلوچستان ایران را منتفی نمی داند موضوعی که کارشناسان معادن
ایرانی آنرا امید وار کننده دانسته اند.بویژه آنکه نشانه هایی از استخراج
مس در منطقه نازیل زاهدان در هزاران سال پیش بدست آمده است.
منتها آنچه که باعث شد شرکت های استرالیائی وکانادائی خلع ید شوند
مخالفت جریان قوم محور بلوچ بود که از نحوه واگذاری این معدن مس
ناراضی بود .
ظاهرا دولت اسلام آباد به هنگام قرارداد اهمیت موضوع را بدرستی
ارزیابی نکرده بود و75 درصد منافع به طرف خارجی و20 درصد به
طرف پاکستانی تعلق می گرفت که قراردای کاملا استعماری وکم سابقه
در زمان حال وبیشتر شبیه قراردار نفت دارسی با شاه بی خبر از جهان
قاجار،،، مظفر الدین شاه بود.
به همین دلیل دولت محلی بلو چستان مقاومت کرد وآنرا لغو کرد.
در هرحال واقعیت مهم این است که رقابتها دربلوچستان هم در سطح
جهانی بین آمریکا وچین وروسیه وهم درسطح منطقه ای هند پاکستان
وایران وعربستان سعودی در جریان است .
رقابت هائی که ابعاد متفاوت سیاسی،اقتصادی ونظامی وایدیولوژیک
هم یافته است.
*ادامه دارد…..*

*ادامه بحث بلوچستان شرقی….*
(18)
پیرمحمد ملازهی
*ساحل مکران ورقابت قدرت ها*
پیش بینی میشود که در قرن جاری 21 اقیانوس هند محل تلاقی رقابت
آمیز قدرت های جهانی و در راس آنها آمریکا ،چین روسیه ودوکشور
اروپائی انگلیس وفرانسه شود.
رقابت هائی که در نهایت کشورهای منطقه را مجبور به پیوستن به یکی
از طرف های اصلی بکند.،،،
نشانه های موجود حکایت از شکل گیری تدریجی دو بلوک قدرت در
حوزه اقیانوس هند دارند:
* کہ:
*1 …. بلوک قدرت غربی
آمریکا اروپا ومتحدان منطقه ای خاورمیانه ای وشبه قاره هندی؛ در آن
قرار میگیرند.
در بلوک غربی کشورهای عرب واسرائیل از خاور میانه وهندوستان از
شبه قاره هند جای گرفته اند وتکلیف نهائی کم و بیش روشن شده است
*
*2 …..بلوک قدرت شرقی
.دربلوک قدرت شرقی چین ،روسیه واحتمالا پاکستان و ایران از ظرفیت
لازم ورود به یک اتحاد برخوردارند وانتظار میرود این بلوک در ماورای
حوزه اقیانوس هند ،افغانستان و5کشور آسیای مرکزی راهم درنظر
داشته باشد.
واژه احتمالا در باره پیوستن نهائی پاکستان وایران از بابت قید احتیاط
است۔۔.
علت ها دراین دو کشور هرچند متفاوت است ولی واقعیت آن است هردو
کشور درپیوستن کامل به بلوک شرقی قدرت با ملاحظاتی روبرو هستند.
*پاکستان دولتی با ذهنیتی غرب باور وملتی غرب ناباور در نگاهی
اسلامی روبرو است* که کار پیوستن کامل به بلوک شرقی درحال شکل
گیری قدرت را قدری دشوار؛ وبا آینده ای مبهم روبرو میکند وبرای چین
وروسیه نیز اطمینان بخش کامل؛ تصور نشده است واحتمال بازگشت به
بلوک غرب را در نظر میگیرند….
در مورد *ایران وضعیت بر خلاف پاکستان بنظر میرسد بدین معنا که در
ایران با حاکمیتی ضد غرب بر اساس بنیان های فکری و ایدیولوژیک
ومردمی عمده تا با ذهنیتی غرب باور روبرو هستیم.*
چین وروسیه در محاسبات راهبردی این موضوع را از نظر دور نمی
دارند.
تجربه نیز در چند دهه اخیر موئید چنین نگاهی است.
این که سیاست های چین وروسیه بر بهره برداری فوری از رویدادهادر
شکل منفعت طلبانه است که نمی تواند اعتماد آفرین باشد ،بی ارتباط با
همین موضوع نیست.۔۔۔
درواقع درنگاه شرقی قدرت اینطور تصور میشود که:
*نگاه شرقی در ایران نگاهی راهبردی غیر قابل برگشت نیست واگر
بلوک غرب روی خوش نشان دهد نگاه ایران به شرق تحت تاثیر قرار
خواهد گرفت.*
پاکستان هرچند متفاوت تر ولی محل دعوی دو بلوک قدرت باقی مانده
است؛؛
دولت مردان غرب باور وارتشی که ساختار غربی دارد اطمینان کامل
بوجود نمی آورد.؛هرچند که پیوستن هند به بلوک غرب چاره ای برای
پاکستان جز پیوستن به چین وروسیه باقی نمی گذاردتا بقای خود را
حفظ کند. بویژه آنکه نقطه اتکای عربی پاکستان یعنی عربستان سعودی؛؛
حامی اصلی مالی اش؛؛؛ دارد دربلوک غرب باهند؛ رقیب اصلی پاکستان
پیوند می خورد…
*تحول قدرت درساختار قدرت در پاکستان از طریق کودتای نظامی
همواره وجود خواهد داشت وچین و روسیه این را نادیده نمی گیرند.*
بر این اساس بلوک بندی قدرت درسطح منطقه ای حوزه اقیانوس هند
هنوز کامل نیست…
*اما بلوچستان درکجای این معادله قرار می گیرد؟؟*
بلوچستان محل دعوی اصلی بین دوبلوک است؛؛
کہ ازقضا: *به لحاظ جغرافیای طبیعی در جائی قرار گرفته است که سه
مجموعه امنیتی را تلاقی میدهد….*
*مجموعه امنیتی شرق آسیا* با احتساب چین وپیوندش در سی.پک
باپاکستان….
*مجموعه امنیتی خاورمیانه ای عربی…*
*…ومجموعه امنیتی جنوب آسیا بامحوریت هند.*
این هرسه مجموعه امنیتی درسواحل دریای مکران بهم میرسند.
این ساحل 1500 کیلومتر از بخش شمالی اقیانوس هند را پوشش
میدهد که نیروهای دریائی قدرت های بزرگ وقدرت های محلی درحال
تقویت مواضع خود در آن هستند.۔۔
* *اقیانوس مستقر شده* و
*نیروی دریائی آمریکا در ساحل عربی
*انگلیس وفرانسه حضور خوودرا دربخش آفریقائی
نیروهای دریائی
اقیانوس هندووخلیج فارس* تقویت کرده اند
*چین* درحال ساخت *بزرگترین پایگاه دریائی خارج از
.نیروی دریائی
خاک اصلی خود دربندر گوادر ساحل پاکستانی مکران است ودر جیبوتی
در نزدیکی پایگاه دریائی فرانسه پایگاه دریائی دارد.*
*ایران
سه کشور صاحب نیروی دریائی مطرح حاضر در اقیانوس هند ،
،پاکستان وهندوستان* هستند که هرکدام نگاه خاص خود را دارند۔۔۔
هند اقیانوس هند را عمق راهبردی خود میداند ودر رقابت با پاکستان ،،
حضور چین در گوادر را با منافع استراتژیک امنیتی خود سازگار حس
نمی کند.
پاکستان در گوادر باهمکاری نیروی دریائی چین در صدد خنثی سازی
برتری دریائی هند است.۔۔
*نیروی دریائی ایران برای دوری ازمحدودیت های خلیج فارس وتنگه
هرمز به چابهار روی آورده است ودرحال تکمیل حضور موثر خود
درساحل ایرانی مکران است، و درنظر دارد از آنجابه پهنه افیانوس هند
وفراتر از آن دریای مدیرانه واقیانوس اطلس دسترسی داشته بااشد.۔۔۔*
*روسیه* نیز که درقرن بیستم نتوانست به وصیت پطر کبیر عمل کند؛؛؛
۔۔و برای رسیدن به آبهای گرم ساحل مکران در پروژه کنفدرال
افغانستان،پشتونستان بزرگ وبلوچستان بزرگ تا سطح اشغال افغانستان
پیشرفت وبا فروپاشی قدرت روبرو شد،۔۔
*اکنون کور سوئی از امید از تضاد ایران وغرب یافته وبه چابهار نیم
نگاهی انداخته است واولین رزمایش مشترک با نیروی دریائی ایران را
در آبهای سرزمینی چابهار برگزار کرده است*
.درچنین فضائی از واقعیت هااست که: *جغرافیای بلوچستان مورد
توجه جهانی ومنطقه ای است واحتمالا در سالها ودهه های آینده این
توجه عمیق تر هم خواهد شد وبه تحولات منطقه جهت خواهد داد….*
با توجه بہ چنین واقعیت هائی میتوان سه نگاهی را که در اوایل بحث
پاکستان شرقی مطرح شد و در *قالب مرکز گرائی درسه کشور
ایران،پاکستان وافغانستان که بخش هائی از بلوچستان درقلمروی ملی
* ملی گرائی جدائی خواه، وحفظ وضع موجود را
شان قرا دارد.،،
میتوان،، واقع بینانه تر مورد ارزیابی قرار داد.
هرچند که *موضوعی بسیار مناقشه برانگیز ومحل اختلاف جدی؛
وسیاست زده است….*
*ادامه دارد…..*

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا