تبیعیض در آموزش زبان بلوچی… چرا؟/ پیرمحمد ملازهی

اساسا درباره اصل ١۵ قانون اساسی از همان ابتدای طرح موضوع، در مجلس بررسی قانون اساسی، دو نگاه متفاوت وجود داشته و تا به امروز ادامه یافته است: ١- نگاهی که اصل ١۵ قانون اساسی را در ذهنیت خود نپذیرفته و آن را باعث تضعیف زبان فارسی می‌داند. این نگاه در مرکزیت قدرت ‌زبان فارسی قوی است و مانع اجرای این اصل قانون اساسی شده است. ٢- نگاهی که تدریس زبان و ادبیات قومی را نه‌تنها باعث تضعیف زبان مشترک فارسی نمی‌داند؛ بلکه به لحاظ ذهنی پذیرفته است که آن را تقویت هم خواهد کرد.
کمپین فعالین بلوچ، برای اولین‌بار پس از ٣٧ سال که از پیروزی انقلاب اسلامی و تصویب قانون اساسی می‌‌گذرد، دانشجویان آذری و کُرد مجاز شده‌‌‌اند در رشته زبان و ادبیات آذری و کردی ثبت‌نام کنند. این حرکت در دولت تدبیر و امید با استقبال در مناطق کردنشین و آذری‌نشین روبه‌رو شده و امید به اجرائی‌شدن تدریجی اصل ١۵ قانون اساسی نظام اسلامی را افزایش داده است؛ اما در همان حال در میان قومیت‌های دیگر غیرفارس، این پرسش را مطرح کرده است که تبعیض چرا؟ مگر نه آن است که اصل ١۵ قانون اساسی درباره تدریس زبان و ادبیات همه قومیت‌های غیرفارسی‌زبان است و زبان بلوچی، گیلکی، لُری و… را نیز شامل می‌شود. ‌علت چیست که این زبان‌های قومی از قلم افتاده‌اند.

از‌آنجا‌که توضیحی داده نشده، برداشت‌های متفاوتی شده است؛ ولی حقیقت آن است که مشکل ساختاری‌تر از آن است که در ظاهر امر به نظر می‌رسد. اساسا درباره اصل ١۵ قانون اساسی از همان ابتدای طرح موضوع، در مجلس بررسی قانون اساسی، دو نگاه متفاوت وجود داشته و تا به امروز ادامه یافته است: ١- نگاهی که اصل ١۵ قانون اساسی را در ذهنیت خود نپذیرفته و آن را باعث تضعیف زبان فارسی می‌داند. این نگاه در مرکزیت قدرت ‌زبان فارسی قوی است و مانع اجرای این اصل قانون اساسی شده است. ٢- نگاهی که تدریس زبان و ادبیات قومی را نه‌تنها باعث تضعیف زبان مشترک فارسی نمی‌داند؛ بلکه به لحاظ ذهنی پذیرفته است که آن را تقویت هم خواهد کرد.

دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی تاکنون توانسته‌اند بین این دو نگاه، وجه مشترکی بیابند و آنها را در مسیر سازگاری قرار دهند؛ اما دکتر روحانی، رئیس‌جمهوری کنونی، در دوران مبارزات انتخاباتی و پس‌از‌آن به صورت آشکاری خود را متعهد کرده است که گامی برای عملیاتی‌کردن اصل ١۵ قانون اساسی بردارد. مجاز‌شدن به انتخاب رشته زبان و ادبیات کُردی در دانشگاه کردستان و آذری در دانشگاهی در تبریز، مقدمه‌ای بر عملی‌بودن تعهد رئیس‌جمهوری به نظر می‌رسد. به این اظهارنظر آقای روحانی در جمع انتخاباتی در سنندج توجه کنید. ایشان می‌گویند: «… این جمله را برای این نمی‌گویم که به من رأی بدهید یا به این خاطر که در بیانیه اقوام و مذاهب بر آن تأکید کرده‌ام و بخشی از برنامه دولت تدبیر و امید است؛ بلکه ایمان دارم و اعتقادم این است و قلبم گواهی می‌دهد که ایرانی، ایرانی است و هرکس بخواهد کُرد، لُر، بلوچ، آذری، ترکمن، عرب و فارس را جدا ببیند، او ایرانی نیست». بدون‌شک همین تعهد آشکار رئیس‌جمهوری بر اصل ١۵ قانون اساسی بود که آقای روحانی بیشترین رأی را در دو استان کردستان و سیستان‌و‌بلوچستان از میان دو قومیت بلوچ و کُرد و اهل سنت به دست‌آورد. پرسش این است که در تعهد رئیس‌جمهوری به اصل ١۵ قانون اساسی آیا زبان بلوچی، گیلکی، لری و… در کنار کردی و آذری قرار ندارند؛ پس چگونه است که در دولت تدبیر و امید همان تفکر تبعیض‌آمیز امکان تداوم می‌یابد؟ در جست‌وجوی علت‌ها، قدری به عقب و به زمان تصویب این اصل در قانون اساسی بازمی‌گردیم.

از قضا گفت‌وگوی مرحوم مولوی عبدالعزیز و شهید بهشتی در جلد یک مشروح مذاکرات در صفحات ۵٧۴ تا ۵٧٧ ثبت شده است و می‌توان به آن مراجعه کرد. این پرسش و پاسخ از این نظر که چگونگی تصویب اصل ١۵ قانون اساسی و موانعی را که در همان زمان وجود داشته است، به‌خوبی روشن می‌کند، مهم است و بی‌مناسبت نیست این پرسش و پاسخ در اینجا عینا آورده شود. سؤال مولوی عبدالعزیز‌ملازاده، نماینده سیستان‌و‌بلوچستان: اگر کسی بخواهد عربی بخواند، آیا دولت برای او معلم عربی استخدام می‌کند یا خیر؟ یا اگر کسی بخواهد زبان بلوچی بخواند، آیا دولت ملزم است برای او معلم بلوچی بگیرد یا خیر. پاسخ شهید بهشتی: بله، دولت موظف است؛ یعنی دولت موظف است چیزی را که آنها حق می‌دانند، برایشان تهیه کند.

مجددا مولوی عبدالعزیز سؤال می‌کند: یعنی دولت هم کتاب و هم معلم باید تهیه کند. پاسخ شهید بهشتی: بله، من متن را یک بار دیگر می‌خوانم تا نسبت به آن رأی‌گیری شود. بعد به همین صورت که در اصل ١۵ قانون اساسی آمده است به رأی گذاشته می‌‌شود و از مجموع ۶٩ نفر از حاضران ۶٢ نفر رأی موافق، بدون مخالف و با رأی ممتنع بقیه تصویب می‌شود. اصل ١۵ قانون اساسی می‌گوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است». با‌این‌حال واقعیت آن است که تصویب اصل ١۵ به همین منوال که در قانون اساسی آمده است، به همین سادگی از اجرای کامل اصل ١۵ جلوگیری کرده است.

در نگاهی به‌دور از پیش‌داوری می‌توان این نگاه را ناشی از واقعیت‌های تاریخی و هراس از تجزیه کشور و تأثیر قومیت‌ها و زبان‌ها در بخشی از هسته مرکزی قدرت فارس در نظر گرفت که اختصاص به زمان حاضر ندارد و در چند سده اخیر با جامعه ایرانی، چه روشنفکر دانشگاهی و چه توده‌های مردم فارسی‌زبان همراه بوده است. ذهنیت غالب در جمعیت فارسی‌زبان، آن بوده و هست که تقویت و طرح مسائل قومی و زبانی مغایر با حفظ وحدت ملی و ارضی کشور است و ‌باید از هر طریق ممکن از آن جلوگیری کرد. اوج این تفکر را در نوشته‌های شخصیت‌های برجسته‌ای مانند کسروی، محمود افشاریزدی، کاظم‌زاده‌ایرانشهر و مانند آنها می‌توان یافت و اگر مقایسه‌ای مع‌الفارق تصور نشود همین تفکر را در‌حال‌حاضر فرهنگستان زبان و ادب فارسی نمایندگی می‌کند که اصلی‌‌ترین مخالف تدریس به زبان‌های قومی و غیرفارسی است. این نگاه واقعیت‌های مهمی را نادیده می‌گیرد و به‌همین‌دلیل ناخودآگاه به فارسی‌هراسی هم دامن می‌زند؛ اما مشکل فقط این نیست و در دوجهت به شکاف در جامعه یکپارچه ایرانی دامن می‌زند. ١- شکاف بین قانون و عمل به قانون ٢- شکاف بین قومیت‌ها در جامعه چندقومی ایران. بااین‌حال و با وجود روشن‌بودن موضوع در دولت تدبیر و امید در همین سطح محدود که گامی در جهت درست و اجرای اصل ١۵ قانون اساسی برداشته است، تبعیض‌آمیز برخورد کرده است و این نمی‌تواند با اصل عدالت‌طلبی نظام اسلامی و اهداف وحدت‌گرایانه انقلاب اسلامی همخوانی داشته باشد.

مزیت نظام اسلامی نسبت به نظام‌های رایج در گفتمان وحدت‌طلبانه آن در مقابل گفتمان تفرقه‌افکنانه است و اگر این گفتمان را در کانون اصلی قدرت مخدوش جلوه دهیم، دیگر مزیتی قابل دفاع باقی نمی‌ماند. شما نمی‌توانید هیچ ایرانی‌ای را ایرانی‌تر از قومیت‌های غیرفارس سراغ بگیرید. اقوام ایرانی در تاریخ این را ثابت کرده‌اند. زبان فارسی اگر واقعا تا به این حد ضعیف بود که نمی‌توانست در مقابل زبان‌های قومی دیگر مقاومت کند و مثلا زبان بلوچی اگر تدریس بشود آن را عقب براند، مطمئن باشید که هزار سال دوام نمی‌‌آورد. علاوه بر این توان زبان فارسی که در ذهنیت خارجی‌ها تا به این حد ناتوان تصور می‌شود،

در مقاطعی از تاریخ توانسته از خلیج بنگال در شرق آسیا تا ساحل مدیترانه رواپراخوری گورکانی هند و خلافت عثمانی را تحت تأثیر قرار دهد و به صورت زبان رسمی دربار آنها دربیاید. این اوج‌گیری زبان فارسی با نگاه انحصارطلبانه نبود، قابلیت‌های آن به وسیله اندیشمندان، شعرا و عرفای ایرانی، ملت‌های زبان‌های دیگر را قانع کرد که آن را در جامعه‌ای مثل هند با تنوع زبانی‌ای که دارد به عنوان زبان مشترک بپذیرند. حالا چگونه است که در داخل ایران این نگرانی شکل گرفته است؛ چنان که این تفکر وجود دارد که زبان‌های قومی که با زبان فارسی از یک ریشه‌اند، دانشگاه زبان فارسی را تضعیف خواهند کرد.

به‌صراحت باید گفت این نگرانی ارتباطی با قابلیت‌های بالای زبان فارسی ندارد و با نگرانی ازدست‌دادن امتیاز ارتباط ارگانیک دارد. همچنین با قدرت مرتبط است؛ در غیر این صورت فرهنگستان زبان و ادب فارسی در معادل‌سازی واژگان خارجی به‌جای آنکه سراغ واژه‌سازی‌های غیرمتعارف و معادل‌سازی‌هایی برود که پس از اندک زمانی خود نیز فراموش می‌کند، به سراغ زبان‌های قومی ریشه‌دار می‌رفت که ده‌ها هزار واژه اصیل فارسی ‌باستان همین امروز هم کاربرد دارد.

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا