بلوچستان درد درونی و افت برونی/صدیق بلوچ داروکانی

از لحاظ امنیتی نیز ملت بلوچ نه تنها شهروند درجه چندم محسوب میشود، بلکه از نگاه نیروهای نظامی و قضایی به چشم دشمن نگریسته میشود،

بلوچستان در گذر تاریخ نقشی برجسته در تاریخ فلات ایران داشته و از رادمردیهای این قوم دلیرایران، فردوسی شاعربزرگ پارسی گو بخوبی سخن رانده و از رشادتهای آنان درعهد شاهان کیانی وصف های عظیمی شده، ایضا در قرون اخیر از جنگ آوریهای این قوم آریای اصیل در رکاب نادرشاه افشار در فتح هند تاریخ به نیکی یاد کرده است.

اما امروز در این زمان، زمان توسعه و پیشرفت جایگاه بلوچ را چطور میبینیم؛ گرچه تاریخ هویت یک ملت را میسازد، اما همیشه عواملی سبب پیشرفت یا پسرفت یک ملت میشود.

با مروری اجمالی بر حوادث قرن اخیر و عوامل آن، ضعف و به نیستی راندن قدرت مردم بلوچ اشاره میکنیم، که همیشه برای پی بردن به یک واقیعت نبش قبر حوادث کلیدی را میطلبد، اضافه بر این در کتیبه های هخامنشی از مکایا همین مکران امروزی به عنوان ایالتی از پادشاهی نامبرده شده و نیز در ارتش ساسانی فرماندهانی همچون سیاهسوار بودند، که از ظلم و تبعیض به تنگ آمده به اسلام گرویدند.

اولین واقعه ای که این سرنوشت دردناک را برای مردم بلوچ رقم زد، من نگارنده این مقاله، آنرا بزرگترین افت بیرونی مینامم، مرزهای سیاسی (جغرافیایی) سرزمین بلوچستان توسط گلد اسمیت در دوران قاجار با شبه قاره هند، پیکره این قوم را از هم پاشید وآنرا در سه بخش شرقی،غربی،و اندکی شمالی به افغانستان تقسیم شد.

شتاب حوادث تجزیه هند، بساط حاکمیت کلات (خان کلات و دیگر حاکمان بومی بلوچستان) را که در تدارکات جشن تولد نوزادی بنام کشور بلوچستان بودند را در هم نوردید، این بار نوبت پنجابی ها بود، که در لباس مکر و بعد قتل و غارت بیحساب، مرکز حکومت بلوچستان آزاد “کلات” را ضمیمه کشور نوپای پاکستان کنند، اما تا به امروز مردم بلوچستان شرقی هرگز حاکیمت پاکستان بر بلوچستان را نپذیرفته و بنابر این قتل بی محاکمه و رها کردن اجساد مبارزان و وطن پرستان بلوچ همچنان درسطح آمار بالای وجود دارد، و در بلوچستان غربی که بلوچستان ایران شناخته میشود که توسط حکومت مرکزی به دوران قاجار بر میگردد، این تسلط هم دوره ای بوده.

بدین معنا که لشکرکشی صورت میگرفت وغارتی میشد و از خوانین محلی زهرچشمی گرفته میشد که مالیات را سر وقت بپردازند، و هیچ نگاه عمرانی و آموزشی به بلوچستان نمی شده، تا اینکه دوران پهلوی، پهلوی توانست حکام محلی را یک پارچه کرده و در قبال فرمانبرداری از مرکزی، پروژه های زیرساختی و بهداشتی و آموزشی مردم بطور جد و منظم در دستورکار قرار گرفت.

تا نوبت حکومت به اصطلاح جمهوری اسلامی رسید، حکومتی که سیاست عقب ماندگی و محروم نگهداشتن مردم را در سیاستهای خود قرار داده است، بدین معنا در دهه های اخیر پیشرفت و توسعه در کشورهای کمتر توسعه یافته رواج پیدا کرده، اما اگر کسی با ماشین در جادههای بلوچستان صدها کیلومتر براند یک کارخانه که هیچ، حتی کارگاه تولیدی کوچک به ندرت دیده میشود، این موضوع در استانهای دیگر برعکس میباشد؛ و درد اصلی نگاه امنیتی به بلوچستان به دو دلیل قومیتی و مذهبی میباشد، که درد درونی عدم دانش و اکادمیک و تفرقه میباشد، که این دو مورد از نگاه امنیتی نشات گرفته اند.

زیرا دردهه های ۵۰،۶۰،۷۰ خورشیدی و پیش از گسترش دانشگاههای غیرانتفاعی و غیردولتی در کشور پذیرش دانشجو بلوچ در گزینش دانشگاهها به سختی انجام میشد، بخصوص دررشته های علوم پایه و مقطع دکتری، حتی امروز در دکترا بجز از رشته های ادبیات و مرتبط با آن،برای دانشجویان بلوچ هدفی تقریبا ناممکن می باشد.

از لحاظ امنیتی نیز ملت بلوچ نه تنها شهروند درجه چندم محسوب میشود، بلکه از نگاه نیروهای نظامی و قضایی به چشم دشمن نگریسته میشود، اتفاقات و رویدادهای سالهای اخیر در بلوچستان گویای همه چیزاست، وقتی که جوانان بعلت نبود شغل دست به قاچاق سوخت، آن هم در مقیاس پایین در گالنهای ۲۰ لیتری، چنان مورد رگبار گلوله مامورین نظامی و امنیتی قرار میگیرند، که ما روزانه شاهد زغال شدن جوانان بلوچ بر اثر آتش گرفتن خودرو آنها هستیم، همین عوامل بیکاری و عدم آموزش و مشکلات زندگی باعث سوءِ استفاده سپاه از جوانان بلوچ در جذب آنها فقط به عنوان سرباز برای مبارزه با گروههای مخالف نظام در استان، در قالب ایجاد امنیت پایدار و مرزبانی که برادرکشی بین مردم بلوچ رواج پیدا کند.

واقعا سپاه و حاکمیت در گفتار خود صادق هستند و می خواهند که امنیت استان را به دست مردم بلوچ میسپارند؟ چرا نخبگان و شایستگان علمی و اقتصادی بلوچ در سطوح تصمیم گیری و مدیریتی بکار گرفته نمیشوند، چرا ارتقاء مردم بلوچ در درجات بالای نظامی غیرممکن (کان لم یکان) تلقی میشود، چرا وزارت اطلاعات از بلوچ های خودفروخته و نادان در حد مخبری فقط استفاده می کند و چرا برای امورات اقتصادی و تجاری و مدیریت اداره های دولتی، رژیم به جای استفاده از استعدادهای بومی و تحصیل کردگان بلوچ و بومی، از کارکنان غیربومی آورده شده از استانهای دیگر، در بلوچستان استفاده می کند؟

این پرسش های بی پاسخ گویای این حقیقت هستند، که مردم بلوچ فقط به عنوان پیاده نظام مورد استفاده حاکمیت قرار میگیرند و خود نمونه بارزی است مبنی بر اینکه جوانانی بیسواد و از لایه های پایین طبقاتی اجتماعی و اقتصادی بلوچ را به عنوان سرباز بشار اسد، حاکمیت ایران به سوریه میفرستد، تا برای رسیدن به امیال خودخواهانه حاکمیت شیعه بر حفظ هلال شیعی، مردم سنی بلوچ را به مسلخ بفرستد.

بلوچستان از نظر سواد و فقر علمی، اشتغال و بهداشت در پایین رتبه بندی استانهای کشور قرار دارد، از نظر جرم و جنایت و طلاق بعلت باورهای دینی و قومی در بهترین وضیعت کشور میباشد، با این حال صدا و سیمای بظاهر ملی، چهره مردم بلوچ را بر خلاف واقعیت، مردمی خشونت طلب و خونریز نشان میدهد و هر صفت رذل دیگری را به این قوم بلوچ نسبت میدهد.

در نتیجه تنها و یگانه راه خروج از این بن بست سیاسی و دید امنیتی به اقوام، حرکت بسوی حاکمیت مردم و استقرار یک نظام فدرالیسم در ایران میباشد.

بیست و نهم فوریه ۲۰۱۶

صدیق بلوچ

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا