از سکوت تا خشم: گروگانگیری و قتل در بلوچستان/ مهسا میرلاشاری

بلوچستان، سرزمینی که در رسانههای رسمی با برچسبهایی چون «ناامن»، «مرزی»، یا «خطرناک» معرفی میشود، سالهاست خود گروگان روایتهای تحریفشده جمهوری اسلامیست. جایی که مردمش نه فقط از توسعه، بلکه از ابتداییترین حقوق انسانی نیز محروم ماندهاند. امروز، روایت این سرزمین دیگر فقط فقر و محرومیت نیست؛ بلکه قصه خون است، خشم است، و بیعدالتی مزمن.
در هفتهها و ماههای اخیر، موجی از بازداشتهای خودسرانه، قتلهای مشکوک، و ناپدیدشدن شهروندان بلوچ گزارش شده که بدون پاسخگویی یا شفافسازی توسط نهادهای رسمی، امنیت روانی یک جامعه را درهم شکسته است. خانوادههایی که خبری از عزیزان خود ندارند؛ بدنهایی که بیجان بازمیگردند؛ و سکوتی که از سوی رسانههای حکومتی بر این فاجعه سایه انداخته است.
ملت بلوچ در این سرزمین نه تنها بیدفاعاند، بلکه در بسیاری موارد با رویکردی فراقانونی، بهمثابه «تهدید» امنیتی با آنها برخورد میشود. گروگانگیری و تهدید مردم غیرنظامی، حتی کودکان، به ابزاری برای اعمال فشار و ایجاد رعب در جامعه تبدیل شده است.
این چرخه سرکوب، نه حاصل خطاهای فردی، بلکه نتیجهی یک سیاست سیستماتیکِ حذف، تحقیر و تهیسازی هویتیست. نظامی که از پاسخگویی فرار میکند اما انتظار سکوت دارد؛ مردمی که فراموش شدهاند، اما بهای بحرانهای امنیتی و نظامی را میپردازند.
سکوت حکومت در برابر این حجم از جنایت، چیزی جز تأیید ضمنی نیست. اما خشم فروخورده مردم بلوچستان، دیر یا زود، زبان اعتراض خود را خواهد گشود؛ و آنگاه این خشم، از دل سالها سکوت، فریادی تاریخی خواهد شد.
بقلم: مهسا میرلاشاری