حقوق بشر كه نامى از آن در دستگاه حكومتى ايران وجود ندارد وحتى ذكر آن جرمى نابخشودنى محسوب ميشود

رييس‌جمهورى كه دم از حقوق بشر ميزند و در همه گفته هاى خود مدعي و طلبكار اروپا و آمريكاست و آن‌ها را ريشه تمام حركات ضدحقوق بشري در دنيا مي‌داند آيا خودش اين امر را رعايت ميكند و آمار و ارقام ساليانه خودش را درباره اعدام و زندان اقليتهاى قومى و مذهبى مانند بلوچها و كردهاى مظلوم را به رسانه هاى داخلى و خارجى اعلام ميكند اگر جوابش بله است پس ادعايش بجاست ولى در صورت نه بودن جوابش كه صددرصد است حق چنين اظهارنظرى را هم ندارد

 

حقوق‌بشر حقوقي است كه به انسان به‌عنوان انسان تعلق مي‌گيرد، انسان به‌خاطر صِرف انسان بودنش بدون توجه به دين، فرهنگ، زبان، نژاد، مليت، مقام، خويشاوندي، تبار و قوميت.

از آن‌جا كه انسان امروز جوياي زندگي است نه ياد مرگ، خواستار حقوق است نه وظيفه، دوستدار دنياست نه تارك دنيا، به‌كارگيرنده‌ي عقل است نه جبر؛ در چنين جهاني سخن‌گفتن از حقوق‌بشر دل‌پسند و مقبول است؛ به‌طوري‌كه به‌راستي مي‌توان گفت انسان گذشته مجبور و مكلف بود ولي انسان امروز، آزاد، محق و مختار است؛ انسان امروز كثرت‌گراست و باور راستين به كثرت قوم‌ها، رنگ‌ها، انديشه‌ها و بينش‌ها دارد، بر سر مخالفت با اين‌گونه بديهيات اصرار نمي‌كند كه، هست و نيست ملت را بر باد دهد. انسان امروز بر اين باور است كه حقيقت در انحصار هيچ‌كس نيست و قرائت‌هاي گوناگون از حقيقت به‌معناي بي‌اعتقادي به حقيقت نمي‌باشد.

انسان امروز دموكراسي را چيزي جز نقدپذيري قدرت و اگر دقيق‌تر بگوييم، توزيع ثروت، قدرت، معرفت و امكانات مي‌داند و مسأله‌ي مهم در دموكراسي‌هاي امروز، نه‌تنها آزادي فرد بلكه تعادل ميان گروه‌ها، حزب‌ها، قوم‌ها و نيروهاي سياسي-اجتماعي است. دموكراسي بدون اقليت و بدون حضور مخالفان و به‌رسميت شناختن آن‌ها دموكراسي نيست. نه اين‌كه چنان‌چه به كرسي قدرت دست يافتيم، تمامي مباني آن‌را فراموش‌كنيم و چون از قدرت ساقط شديم به فكر دموكراسي بيفتيم. دموكراسي پروژه نيست، پروسه است و تعطيل‌بردار هم نيست. ‌ ‌

هر انساني به حكم انسان‌بودن داراي حقوقي است و پايمال‌شدن حقوق‌بشر مسأله‌ي داخلي يك كشور نيست كه در آن به حقوق انسان‌ها تجاوز مي‌شود، متأسفانه گويي بعضي افراد بر اين باور هستند كه ما هنوز در جهان زندگي نمي‌كنيم. هر انساني بايد در رابطه‌هاي انساني خود و رابطه‌هاي بنيادين زندگي‌اش حقوق انساني را پاس دارد، براساس اين حقوق، هركس حق دارد در حكومت كشور خود، خواه مستقيم و خواه غيرمستقيم به‌واسطه‌ي نمايندگاني كه آزادانه انتخاب مي‌شوند شركت‌جويد، هركس حق دسترسي به خدمات عمومي در كشور خود را دارد، هركس حق سهيم‌شدن در اداره‌ي امور كشور خود را بدون توجه به قوميت و جنسيت داراست، هركس حق آزادي بيان و نوشتار را دارد. از اين ديدگاه، اساس قدرت حكومت‌ها، اراده‌ي مردم است. اين اراده بايد در انتخابات ادواري سالم و آزاد ابراز شود، آن‌هم با روش‌هاي رأي‌گيري آزاد نظير آن‌چه در دنياي آزاد انجام مي‌گيرد.

مبارزه در راه كسب حقوق انساني، درگام نخست، ‌مبارزه در راه دموكراسي و عدالت است؛ چون هر عضو جامعه تنها در نظام دموكراسي است كه حكم شهروند را دارا خواهد بود و گرنه انسان در نظام‌هاي استبدادي، تنها يك رعيت است. بايد بدانيم و به اين باور برسيم كه بدون استقرار دموكراسي و سيستمي كثرت‌گرا، تضميني وجود ندارد كه حقوق حداقل انساني رعايت شود. به‌باور من، نخستين خواسته‌ها در بسياري از كشورها همچون كشور ما كه بايد از هرگونه خشونت‌طلبي دور شوند، حول سه كانون طرح‌شدني است؛ زندان، زنان و اقوام. گِرد منع بازداشت به‌دليل دگرانديشي، حول برخورداري زن از ارج اجتماعي و برابري حقوق انساني و گِرد عدم تبعيض و نابرابري‌هاي قومي؛ تا به‌قول خالد محمد خالد انديشمند مصري رعيت نمانيم و نباشيم و شأن شهروند را پيدا كنيم. براي نيل به آن، بايد اين امكان پديد آيد تا به‌دور از خشونت و “مرده‌باد” و “زنده‌باد” در يك جبهه‌ي همبستگي، تمامي بلوجها  به‌دور از خاصه‌خرجي‌ها و خودبرتربيني‌ها گردهم آييم تا خِرَد جمعي راهبرمان شود و از رعيت‌بودن به شهروند‌شدن متحول شويم. اين نخستين گام در نيل به حقوق انساني است. ‌ ‌

اين انسان با مفهوم‌هاي درست و نادرست، بخردانه و نابخردانه، خوشايند و ناخوشايند سمت‌گيري مي‌كند، انسان امروز به‌خود حق مي‌دهد كه چنين حقي داشته باشد. ‌ ‌

بايد نظمي ايجادكرد تا در آن كسي شكنجه نشود، كسي به‌خاطر دگرانديشي و اظهارنظر و نوشتار بازداشت نشود. ‌ ‌
‌ ‌

نوجواني كه ياد مي‌گيرد در خانه اين باشد و در مدرسه آن، انساني كه از كودكي در عمل، نقاب به چهره زدن را تعليم مي‌گيرد و در برابر پدرِ سخت‌گيري كه عقده‌هاي خود را با شلاق بر پيكر او خالي مي‌كند، نقش بازي مي‌كند، به معلم دروغ مي‌گويد، در حرف از او تبعيت‌كرده و در دل او را دشنام مي‌دهد، انساني كه مي‌خواهد بدود، بخندد، شادي‌كند اما عرصه‌اي فراهم نيست، گفتن ممنوع، نوشتن ممنوع، شادي ممنوع، خنديدن ممنوع است، ممنوع هم نباشد سبك‌سري تلقي مي‌شود، اين انسان آن‌قدر نقش بازي مي‌كند تا با نقش خود يكـي شود و اين بازيگر بالاخـره در اجتماع به‌نوعـي يا وسيله‌اي راه خود را باز مي‌كند ولي همواره موجودي ناراحت خواهد بود؛ چه‌بسا موعظه‌ي نوع‌دوستي مي‌كند ولي نخواهد توانست راحتي ديگران را تحمل‌كند. چنين انساني شهروندي مسؤول نخواهد شد، خلاقيتي نخواهد داشت، ميدان و امكان رشد جمعي را فراهم نخواهدكرد، سخت‌گير خواهد شد، قانون وضع مي‌كند اما خود قانون‌شكن خواهد بود، توطئه‌گر خواهد شد و در توهم توطئه زندگي خواهدكرد، رشوه خواهدگرفت، به دستگاهي كه در آن خدمت مي‌كند نيز خيانت خواهدكرد.

نكته‌ي ديگر در حقوق‌بشر اين‌كه حقوق‌بشر نه به صفت مسيحي، نه شرقي، نه غربي، نه اسلامي متصف است، همه‌ي كساني كه در جهان زندگي مي‌كنند به حقوق‌بشر متوسل مي‌شوند. انديشه‌ي حقوق‌بشر مبتني بر تصويري از انسان است كه در فلسفه‌اي كه در آن انسان نهاد است، پا گرفته است و ما به عنوان مسلمان بايد يادمان باشد كه رسول (ص) فرمود ” لا اكراه في الدين” و اين مقوله نيز كه عيسى به دين خود  و موسى به دين خود صدق ميكند در اين صورت چرا فقط سنى بودن و بلوچ بودن مردم بلوچ زير سؤال ميرود.

رييس‌جمهورى كه دم از حقوق بشر ميزند و در همه گفته هاى خود مدعي و طلبكار اروپا و آمريكاست و آن‌ها را ريشه تمام حركات ضدحقوق بشري در دنيا مي‌داند آيا خودش اين امر را رعايت ميكند و آمار و ارقام ساليانه خودش را درباره اعدام و زندان اقليتهاى قومى و مذهبى مانند بلوچها و كردهاى مظلوم را به رسانه هاى داخلى و خارجى اعلام ميكند اگر جوابش بله است پس ادعايش بجاست ولى در صورت نه بودن جوابش كه صددرصد است حق چنين اظهارنظرى را هم ندارد.

درباره جواب به سؤال اينكه ايران آماده است در همه صحنه‌هاي جهانى به صلح و امنيت و ريشه‌كني نژادپرستي كمك كند و  اسرائيل را پرچمدار و نماد نژادپرستى است, آيا اعدام علماى اهلسنت بلوچ نمادى از نژادپرستي‌ مذهبى و اعدام و به دار آويختن فعالان ملت بلوچ و برجسب ضد انقلاب و اشرار زدن آنها نمونه بارزى از نژادپرستي تك بعدى و تك قومى بودن حكومت ايران نيست پس كجاست حقوق بشر در ايران. ( اين اظهار نظر نبايد به نفع اسرائيل اطلاق شود ما هم به نوبه خودمان بايد اسرائيل را نسبت به  ظلم به فلسطين محكوم بكنيم). رژیم‌ افراطی‌ای ایران، که در آنها اقلیت‌های قومی و جنسی و نیز زنان مورد تبعیض قرار می‌گیرند، زیر پوشش سازمان ملل متحد می‌کوشد اسرائیل را بهانه قرار دهد و ذهن‌ها را از توجه به نابکاری‌هایشان منحرف کند.

آيا خواستن حق خود در استان و اظهار نظر كردن و تبليغ مذهب خود نمودن حق ملى و مذهبى قوم بلوچ نيست اگر هست پس جرا اين همه اعدام و كشتار مردم بلوچ آيا  حقوق بشر در اينجا نقض مي‌شود يا در كنفرانسهاى بين الملى كه احمدي‌نژاد با ياوه گوييهاى خود كشورها را سرگرم كرده است بايد به آنها (حكومت ولايت تقيه ايران) يادآورى كرد كه خر آنها از كرگى دم نداشت و به زودى زود انشاء الله  بساط منقل و بافورشان از بين خواهد رفت همانطور كه ديگران ميدانشان خالى شد.

در مملكت چو غرش شيران گذشت و رفت                 اين ووه, ووه سگان شما  نيز بگذرد

آنكس كه اسب داشت غبارش فرو نشست               گرد سم خران شما نيز بگذرد

حكومت ايران + سياست خارجى =  تقيه و ياوه گويى

حكومت ايران + سياست داخلى = اعدام و ظلم و سركوبى 

تقيه و اعدام =  ترور = حكومت ايران

 

 

Writer: Qasmzhi Mohammad Noor – محمدنور قاسمزيي

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا